بلا بزرگ وامتحان بزرگ !
وخاک تنگ وآسمان خسیس!
واشک مثل چشمه ، مثل رود
وپا به گل نشسته ، جاده خیس
به موج ها شکسته نقش های آرزو
چه بیکرانه درد در عبور
چه تازیانه ها که برفراز
چه رنجها که در فرود
هواگرفته مثل دل زآه .زمین فسرده بی تبسم گیاه !
به استغاثه دستها بلند
چه راز هاکه برملا
ودل در اضطراب بیکسی اسیر
وجان درازدحام غصه مبتلا
وسینه پر زدرد، تفته،پرگداز
زمانه فتنه گر ،فسانه ساز
توان ضعیف و امتحان بزرگ
کرانه دور و داستان دراز
زشش جهت خدنگ
زچار سو شرنگ
مرا نشانه میروند ای دریغ !
مرا نشانه میروند بی درنگ !
چگونه میتوان از این میان رهید؟
کجا پناه میتوان گزید ؟
چه صحنه ایست خاک را وآدمی !!
عبور گنگ ودشت پر ملال
سکون سقوط ، ماندن ابتذال!!
مرا پناه ده ،پناه !،آشنا مرا نگاه کن ،نگاه ! مهربان
ببخش ،در گذر ،پناه ده ،مران
ترا قسم به آنکه او حبیب تست!
ترا قسم به آنکه او طبیب من
ببخش ،در گذر ،دل غریب من .
به من که جز ستم به زندگانیم نکرده ام .
و رحم بر جوانیم نکرده ام
به من که سخت عاشقم هنوز
ببخش در گذر ،پناه ده، مران..
اگرچه مستحق آتشم ،مسوز
به من که مانده ام اسیر
به پیچ وتاب این کویر التهاب
به من که مانده ام در این شب وسراب
شتاب کن ،شتاب کن ،شتاب!!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/3 در ساعت : 6:7:42
| تعداد مشاهده این شعر :
1024
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.