ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گدا پروری هنوز...


ای محتوای من زچه دل می بری هنوز؟



کالا که بُنجُل است، چرا می خری هنوز؟!!



 



باید دلی برای خودم دست و پا کنم



وقتی که نیست دل تو چرا دلبری هنوز؟



 



گم کرده ام مسیر تورا صد هزار بار



اما تو راه قلب مرا ازبری هنوز



 



صدبار خورده ام نمک و دل شکسته ام



قربان غیرتت که گدا پروری هنوز



 



صدها عزیز کنج خیالم نشسته اند



یوسف زیاد هست ولی سرتری هنوز



 



گاهی به خود تلنگری از ذکر می زنم:



«ای ناسپاس؛ بشنو صدایش کری هنوز؟!!»



 



گفتم: «مس وجود مرا زر نمی کنی؟»



گفتی به سوز سینه: «زمس کمتری هنوز



 



گفتم: «عیار روی تو را چند قیمت است؟



من می خرم جواهری از زر گری هنوز»



 



گفتی: «بیار سینه ی آتش گداز را



چون قیمتی است خاتم پیغمبری هنوز...»



اسفند - 90


کلمات کلیدی این مطلب :  گدا ، پروری ، هنوز... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/5 در ساعت : 12:9:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1333


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس علی استکی
1391/3/5 در ساعت : 12:57:30
سلام دوست عزیز
بسیار دلپسند است
موفق باشید

سلام علیکم.
قدم رنجه فرمودید.
یاعلیـــ
علی رضا آیت اللهی
1391/3/6 در ساعت : 5:2:20
سلام
بنازم به اين قريحه
افزون باد
شعري است زيبا و نسبتا" روان
غزلي روايتگونه از عشق
موفق و مويد باشيد انشاء الله .

سلام علیکم استاد.
زحمت کشیدید.
نظر لطفتان است.
یاعلیـــ
حمید وثیق زاده انصاری
1391/3/5 در ساعت : 13:5:25
شكر خدا كه عاشق كويش چنين كند
در جمع بي دلان به همه مهتري هنوز
--
سلام
بسيار بسيار عالي بود
درود بي پايان بر شما


سلام علیکم.
منورکردید.
نظر لطفتان است.
یاعلیـــ
بازدید امروز : 2,299 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,558,259
logo-samandehi