ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سخنی با دوست عزیز نادیده ام جناب امامی بزرگوار


درود خدا و فرشتگان برپیامبر اعظم و اهل بیت پاک اش



جوانکی یاوه سرا و هرزاندیش، زبان به دشنام گشود و پرده دری کرد. این قلم به اندازه ی لیاقت و توان اندک اش، سروده ای شکسته در باره ی او و آینده اش، سرود. عزیز دلم جناب امامی بزرگوار، چند واژه از آن شعر را نپسندید و من هم به احترام حضرت شان و دیگرانی که نگاهی چون ایشان دارند، شعر را از دفتر شعرم حذف کردم. و همانجا نوشتم که در باره ی نگاه ایشان چند نکته دارم که در هنگامی دیگر تقدیم می کنم. به این زودی بنا نداشتم در این باره بنویسم. اکنون که می بینم عزیزان فرزانه و اندیشمندم ( حضرت وثوقی بزرگوار و حضرت خوش عمل گرامی ) باب سخن را گشوده اند و نکته های ظریفی را یادآوری کرده اند ( و همین جا دست و قلم شان را می بوسم ) به تر دیدم بخشی از آنچه را که به آینده حوالت داده بودم در همین زمان بگویم.



جناب امامی عزیز!



گفتار و اندیشه و رفتار، هر کدام ساحت هایی گوناگون دارند. و انسان خردمند آن است که این ساحت ها را بشناسد و بر آن پایه رفتار کند. روشن است که این بیان؛ نفاق در این هر سه از اصول که جان مایه ی حیات انسانی است، نباید انگاشته شود. بلکه به جایگاه گفتار مربوط می گردد. برای نمونه حضرت تان با پدر و مادر بزرگوار و یا اساتید خود متناسب با جایگاه شان سخن می گویید و با برادر و دوستان به گونه ای دیگر. بر همین بنیاد، حضرت تان هنگامی که در یک ساحت اندیشه پردازانه و با مخالفان سرسخت فکری خود به مباحثه و مجادله و تخطئه می پردازید، می کوشید جز با اندیشه و دانش و بر پایه ی خرد، سخن نگویید. اما هنگام رویارویی با کسی که با کمال گستاخی و بی پروایی زبان به دشنام گشوده است، به مباحثه ای عالمانه اقدام نمی کنید. در چنین موقعیتی یا از آن فضا دامن برمی چینید و کناره می گیرید و یا اینکه آنچه که لایق دشنام دهنده است به او می گویید.



دوست نادیده ام!



آن غوک هرزه پرداز، با اندیشه و خرد به میدان نیامده است تا در برابرش به براهین عقلی متوسل شویم. او به یکی از عزیزان خداوند که حیات جسمانی ندارد ناسزا گفته است و این ناسزا گویی یک نما از فیلمنامه ی زیرکانه ای است که برای ما نوشته اند تا عیار غیرت ما را بسنجند. و... بگذارید سخن را کوتاه کنم و به چرایی بنیادین این نوشته بپردازم. انگیزه ی سرشتین بنده از این گفتار کوتاه، هدایایی است که از نهج البلاغه خدمت جناب عالی تقدیم می کنم. وناگفته نگذارم که مرادم این نیست که این فرمایشات را ندیده و نخوانده اید. بلکه خواستم تا همراه با هم و با همنفسی دیگر عزیزان این پایگاه، سخن حضرت مولا علیه السلام را بخوانیم و کمی در تنهایی خود در باره ی آن بیندیشیم. منبع بنده برای ذکر فرمایشات حضرت امیر ( ع ) نهج البلاغه ی مرحوم محمد دشتی است.



خطبه سوم:



در باره ی خلیفه ی سوم می گوید: ... همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود...



خطبه نوزدهم/ خطاب به اشعث بن قیس:



لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبرِ متکبر زاده، منافقِ پسر کافر...



خطبه بیست و هفتم/ خطاب به مردم کوفه ( و نه یک نفر ):



ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد...



خطبه سی و یکم / در باره ی طلحه:



با طلحه دیدار مکن؛ زیرا در برخورد با طلحه او را چون گاو وحشی می یابی که شاخش را تابیده و آماده ی نبرد است...



در باره ی مروان بن حکم/ خطبه ی هفتاد و سوم:



آگاه باشید، او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت. مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان، بینی خود را پاک کند.



خطبه ی نود و سوم/ در باره ی حکومت بنی امیه:



به خدا سوگند بنی امیه بعد از من برای شما زمامداران بدی خواهند بود. آنان چونان شتر سرکشی که دست بر زمین زند و لگد زند و گاز گیرد ...



خطبه ی صد و شانزده:



حضرت در این خطبه حجاج بن یوسف ثقفی را سوسک خطاب می کند.



نامه ی هفدهم خطاب به معاویه:



... و حلال زاده همانند حرام زاده نمی باشد.



نامه سی و نهم/ خطاب به عمرو عاص:



تو ( عمرو عاص ) در پی او ( معاویه ) می روی و چونان سگی گرسنه به دنبال پس مانده ی شکار شیر هستی ...



نامه چهل و یکم/ خطاب به یکی از فرمانداران خود:



... پس آنگاه که فرصت خیانت یافتی، شتابان حمله ور شدی و با تمام توان، اموال بیت المال را که سهم بیوه زنان و یتیمان بود، چون گرگ گرسنه ای که گوسفند زخمی یا استخوان شکسته ای را می رباید، به یغما بردی...



نامه ی چهل و چهارم/ خطاب به زیاد بن ابیه ( هنگامی که فرماندار بصره است )



... ادعا کننده چون شتری بیگانه است که در جمع شتران یک گله وارد شده تا از آبشخور آب آنان بنوشد که دیگر شتران او را از خود ندانسته و از جمع خود دور کنند. یا چون ظرفی که بر پالان مرکبی آویزان و پیوسته از این سو به آن سو لرزان باشد

کلمات کلیدی این مطلب :  سخنی ، با ، دوست ، عزیز ، نادیده ، ام ، جناب ، امامی ، بزرگوار ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/6 در ساعت : 7:52:16   |  تعداد مشاهده این شعر :  1313


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

وحیده افضلی
1391/3/6 در ساعت : 9:22:45
عالی بود...زنده باشید
______________________________
درود بر شما
عالی، نگاه و همت و دردمندی شماست
پاینده باشید
دکتر آرزو صفایی
1391/3/6 در ساعت : 13:15:41
سلام استاد نبوی ارجمند
بسیار زیبا و مفید قلم زدید
آموختم
برقرار باشید
_________________________________
درود بر سرکار خانم دکتر صفایی
از لطف و نگاه پر مهرتان سپاسگزارم
سرافراز باشید
هستی ثنایی
1391/3/8 در ساعت : 0:11:55
سلام جناب نبوی
آنکه در چه زاد و در آب سیاه
او چه داند لطف دشت و رنج چاه!؟
یا به طفلی در اسیری اوفتاد
یا ز اول او ز مادر برده زاد
آنکه هر گز روز نیکو را ندید
او در این ادبارگی خواهد طپید ...مولانا
.........او در اندیشه های ملالت بار ، خشک، بی روح و بی شور و شوق خودش است ....نمی داند زیبایی ، آزادی ، صفا و صمیمیت چیست . او در سیاه چال خود اسیر است...
ارادتمند: حیاتی......8/3/91
___________________________________________
درود بر جناب حیاتی گرامی
شاهد مثال بسیار خوبی از حضرت مولانا در باره ی آن جوانک آورده اید.
نفس تان گرم و سرتان سبز
سارا وفایی زاده
1391/3/7 در ساعت : 0:30:33
درود جناب نبوی
______________________________
درود و سلام خدا بر سرکار عالی
بازدید امروز : 6,667 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,562,627
logo-samandehi