بنام خدا
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
(محمد اقبال)
ناله زد دوست که راز دل او پیدا شد
(امام خمینی (ر))
پرتو جام زد آیینه گری پیدا شد
باز از گوهر خاتم بصری پیدا شد.
ناله ای دیر گرهخورده بود اندر دل نی
صبر گل کرد ز شُکر و شکری پیدا شد.
صدف دهر تهی گشته بود از گوهر فیض
موج زد بحر کرامت، گهری پیدا شد.
غلغل منتظران تا به فلک کرد اثر
اینک از یار نهانی اثری پیدا شد.
راه زیر قدم راهبُران می پیچید
فاتحه داد ثمر راهبری پیدا شد.
طفل شد ملتِ آنگونه رشید از سر صدق
بر سرش تاج ز دست پدری پیدا شد.
خنده زد شید که نه بسته ی شرقیم و نه غرب
در جهان قبله و قطب دیگری پیدا شد.
2008
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/14 در ساعت : 13:31:35
| تعداد مشاهده این شعر :
908
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.