بی تو چشهای من... (سهیل ساسان)
من به بوی سر زلف تو حسادت کردم
تا به جرمش به غم هجر تو عادت کردم
عشق بازی نبود مسلک مردان خدا
من نو شیوه به این شیوه خیانت کردم
میرسد هر نفس از کوی کسی خاطره ای
که به قلب تو شبی بهر امانت کردم
آتشی بود که افروخت به عمق نگهت
تا به یک گوشه ی چشم تو اشارت کردم
بوسه از جام لبت ماه درخشنده ی من
چون می ناب که از میکده غارت کردم
مست بودیم که با عشق شبی سر کردیم
تا چنین در دلت ای ماه سرایت کردم
بعد از این ظلمت خوش کاش نیاید صبحی
تازه چندی به غم هجر تو عادت کردم
سهیل ساسان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/17 در ساعت : 4:3:42
| تعداد مشاهده این شعر :
887
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.