دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

حاصل عشق‌هاي يك لحظه

چند روزيست از خودم سيرم
خود خوري كردم و نفهميدم
مات ومبهوت، گيج و مضطربم
چند روزيست من تو را ديدم

از زماني كه آمدي انگار
هر گلي را دوبار مي‌بويم
حاصل عشق‌هاي يك لحظه
من براي تو شعر مي‌گويم

بي تو سردرد مي‌شوم هرشب
بي تو خوابم نمي‌برد، اي كاش...
به دو‌شنبه دوباره برگردم
تا بگويي دوباره پيشم باش

من تو را دوست دارمَت مثل
شعرهايي كه گفتنش سخت است
زندگی یک دروغ تکراریست
زندگي، سرنوشت بدبخت است

عصر شلاق مي‌خورم از خود
عصرهايي كه خانه مي‌ماندي
عصرهايي كه گريه مي‌كردم
شعر من را نگفته مي‌خواندي

من رسيدم به نيمه‌اي از شب
تا سحر بغض‌هاي تكراري
از نگاه و سكوت و لبخندت
فكر كردم كه دوستم داري...

شب رسيده به نيمه‌اي از من
دل من را گرفته بي علت
اين سياهي كه مال بختم بود
يا كه بوده سياهي چشمت؟؟؟

تو خيانت نكرده‌اي اما
من خودم خواستم سياهي را
از دلم مي‌روي و من هرشب
ميكُشم عشق گاه گاهي را

صبح و عصر وشب غم انگیزیست
بی تو تکرار می¬شوم هر روز
من بدون تو شب که می¬خوابم
با تو بیدار می شوم هر روز

صبح و عصر وشب غم انگیزیست
گفته بودم بدون تو هرگز
گفته بودم ولی... ولی حالا
من تو را دوست...نه...خداحافظ

روي ديوار قاب عكست هست
روي ديوار هرشب ذهنم
گريه كردم ولی نفهميدي
عكس تو خيس مي‌شود كم كم

كم كمك مي‌روي و من دارم
ميكنم هي مرور مكثت را
از دلم مي‌روي و من در دل
مي‌كشيدم به دار عكست را

مانده‌ام باز بين شك و شك
حس من بين شايد و شايد
خستگي در تنم نمايان و...
شده كه از خودت بدت آيد؟

روزهاببست رفته‌اي اما
ضجه مي‌زد دلم كه برگردي
هفته‌هايي كه گريه مي‌كردم
هفته‌هايي كه گريه مي‌كردي

از تو رد مي‌شوم به بي‌رحمي
تا بفهمي چقدر نامردم
از تو رد مي‌شدم و مي‌گفتم
"كاش اين كار را نمي‌كردم..."

حاصل عشق های یک لحظه
حاصل گریه¬ی شبانه ی من
سوختم... کم کمک تمام شدی
آخرین شعر عاشقانه ی من

مات و مبهوت مي‌روم شايد
مقصد بعدي ام حرم باشد
من براي تو شعر مي‌گويم
شايد اين شعر آخرم باشد...

---

---

   تاریخ ارسال  :   1391/3/24 در ساعت : 12:19:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  1935

---

---