تا نمی آمد به دنیا آدم پست و جلب
کاشکی حوا سترون مانده بود آدم عزب
آدم پست و جلب هرجا که باشد راس کار
می کند همواره ناراضی تراشی بی سبب
زیر پا له می کند چون مور ارباب رجوع
بسکه ایشان را تصور کرده نوکر خویش رب
رهنمائی چون که خواهی مفت و مجانی از او
اخم می فرماید و لب بر نمی دارد ز لب
هرکه را «شیرینی» افزونتر مسلم زودتر
مشکلش حل می شود با دست این عالی نسب
شو شرفیاب حضور باهرالنورش به صدق
همچو لقمان خواهی ار یک دوره آموزی ادب
بس که باشد مردمی از بهر مردم می پزد
آش کشک خوش خوراکی روش روغن یک وجب
گفت: مردم جمله با یک چشم می بینم که نیست
نزد من فرقی میان خسرو و مشدی رجب
هرکه او را دید با اینگونه اطوار عجیب
گفت تا روز قیامت پشت هم یاللعجب
«شاطر»از کردار این اعجوبه ی خلقت نماند
هیچ کس را در ادارات وطن سالم عصب.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/1 در ساعت : 1:39:21
| تعداد مشاهده این شعر :
1040
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.