چه حكمت است خدايا در انقلاب حسين ع
كه هيچ وقت نمي ميرد آفتاب حسين
چگونه مستِ حسيني نگردد آن كه كشد
به جام كرب و بلا از شراب ناب حسين
دو دست مشرقي ات را به زير باران بر
كه عشق مي چكد از دامن سحاب حسين
براي ديدن خواب اش فرشته ها بي تاب
كه رشته اند ز دل بافه هاي خواب حسين
پريدن است و شكفتن رسيدن است و حضور
چه ساده بود به پروانه ها خطاب حسين
گرفته جنگل و دريا و آسمان را دل
جهان چه كوچك و تنگ است در غياب حسين
بگير دست دل ام را در اين سپيده ي سرخ
كه پا به پا روم اي عشق! در ركاب حسين
بر آستانه ي مهرش بيا و دست بساي
بقا! اگرچه بلند است بس جناب حسين
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/3 در ساعت : 6:9:36
| تعداد مشاهده این شعر :
860
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.