دست های خالی
دیگر صدای باد از صحرا نمی آید
حال پرنده با پریدن جا نمی آید
جریان ندارد رودی از آغوش کوهستان
از دره های پونه بوی نا نمی آید
حتی صدای بال بال جوجه گنجشکان
از طاقی بازار مسگر ها نمی آید
دارد مرا دق می دهد این صبر طولانی
می آید آن ماه خیالی... یا نمی آید ؟
باید سبک سنگین کنم بار گناهم را
این کفه جز با زجر من بالا نمی آید
دیگر سرم با صخره های سخت مانوس است
آسودگی بر موج بی پروا نمی آید
حتی اگر طوفان شود این بار ماهی گیر
با دست های خالی از دریا نمی اید
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:21:32
| تعداد مشاهده این شعر :
1206
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.