وقتی که نگاه ها به ماه افتادند
یکباره پلنگ ها به راه افتادند
پیغمبر کربلا به خون می غلطید
صد تکه ی فجر از پگاه افتادند
********************
بر روی زمین ، ماه سپاه افتاده
آب از لب خشک او به راه افتاده
انگار به رودهای کوثر وصل است
این چشمه ی خونی که به راه افتاده
********************
پایز رسید و باغ را پرپر کرد
طوفان بلا هلهله ای دیگر کرد
مادر همه ی بهارهای خود را
نذر تن گلگون علی اکبر کرد
********************
صد آیه ز وحی تو به راه افتادند
در خون وعطش به سوز وآه افتادند
آنقدر گل محمدی رویاندی
که آینه ها به اشتباه افتادند
********************
در سلسله ی عشق سرآمد شده ای
در هر چه قشنگی است زبانزد شده ای
ایهام قشنگی است درآیینه ی تو
با نام علی خود محمد شده ای
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/8 در ساعت : 10:11:34
| تعداد مشاهده این شعر :
3298
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.