دست خودم که نیست سرم تیر می کشد
آشفته می روم جگرم تیر می کشد
سیمرغ من سری به تهمتن نمی زنی
بی تو چقدر بال وپرم تیر می کشد
احساس می کنم کسی از پشت سایه ها
بر من که خسته می گذرم تیر می کشد
می افتد آخرین شب خرداد بر زمین
اشکی ست پشت چشم ترم تیر می کشد
کابوس ها که خواب تورا تیغ می کشند
ناگاه روح دربدرم تیر می کشد
فردا دوباره پشت سرت آه می کشم
تاکوه می دوم کمرم تیر می کشد
با تو بهار پشت سرم راه می رود
بی تو تمام برگ وبرم تیر می کشد!
10/3/1389.بوشهر
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/10 در ساعت : 20:13:23
| تعداد مشاهده این شعر :
1003
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.