حاجی جدید!
در آورده لبـــــاس خونـــــی اش ر و
خریده مـــــدت زندونـــــــی اش رو
شده حاجی و شب ها می ره مسجد
نیگا کن پینه ی پیشونی اش رو....!
در راستای احتیاج!
بیا بشــــکن سرم را شــانه ام را
ولی آتـــــش نزن کاشــــانه ام را
هر آن کاری که گفتی روی چشمم
تو هــــم لطفا بده یارانـــه ام را !
بازی سیاست!
درین بازی که یــک داور نـــدارد
کســی حرف تو را باور نــــدارد
بپا ناموس و جان و مال خود را
سیاست که پدر مادر نــدارد!