دیوانه ام و ما را خــــــوش فسانه ایســـــت
این فسانه ز دیدن یک ماه یگانه ایســــــت
با عشوه و نازش کرد دل و دینم غــــارت
شرح این خوش ربودن ناید بــــه عبـــارت
دام گسترد و عیان کرد ، خوش دانه و آبی
با خال کنج لب کرد مرا بی تب و تــــا بی
بر پستهء خندانش نمایان دُر و گــــــــو هـر
پستهء خندان و گهری که نـــــدیدم بد هــــر
ز زلف سیاهش نمایان کرد مهی روشـــان
که دیوانه شدم ز جمال آن مهی خـــو بــا ن
مستی بادامش ، مست و خرابم کرد چـنا ن
که آتشی افروخت مرا بر دل و جــــــــــا ن
مفـــــــــکر افتاد باین دانه و آبی بدامـــــــش
با اینهمه آزاده گی گشت غلام، غــلامــش
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/30 در ساعت : 20:20:30
| تعداد مشاهده این شعر :
691
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.