جنگل به ایستایی ما غبطه می خورد
دریا به دلگشایی ما غبطه می خورد
روح مدیترانه ای ما شنیدنی ست
باران به استوایی ما غبطه می خورد
ما باصفاتر از نفس صبح و شبنم ایم
شبنم به باصفایی ما غبطه می خورد
گلدان خاک خورده ی این شهر بی تپش
بر باغ روستایی ما غبطه می خورد
این آسمان حبس شده با پرنده هاش
بر وسعت رهایی ما غبطه می خورد
از باد و خاک و آتش و دریا گذشته ایم
دنیا به ماسوایی ما غبطه می خورد
اینک خدای کشتی نوح ایم و زنده ایم
طوفان به ناخدایی ما غبطه می خورد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/4 در ساعت : 12:36:51
| تعداد مشاهده این شعر :
910
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.