روشن شود آيينه از آن چشم و دو ابرو
ماهيّت شب ريخته بر تك تك گيسو
يك عصر كه دل تنگ تر از باد خزانم
دنياي مرا سرزده كن غرق هياهو
هر گوشه ي اين دشت پلنگي زده خشكش
انگشت به دندان زده از چشم ِ تو آهو
هر كس كه تورا ديده كمي شعر سروده
در قالب آزاد و كلاسيك و غزل گو
از كوچه ي ما مي گذري عطر تو پيداست
در باد پراكنده شدي اي گل شب بو
با خاطره ات دل خوشم اي باد موافق
دل باخته ... پيشت زده يك عمر دو زانو
مجتبي اصغري فرزقي- مشهد
وبلاگ : http://mo1351.blogfa.com/