مویت ...
ای باد پریشانِ پریشانیِ مویت
خورشید نشسته به چراغانیِ مویت
سرچشمه ی احساسی و افسانه ی شهری
شهری که خراب از تو و ویرانیِ مویت
چون همهمه درهم شده گیسویِ تو با باد
می ترسم از این حالتِ توفانیِ مویت
بر روسریِ گُل گُلی ات رنگ نمانده
بیچاره شد از فصلِ زمستانیِ مویت
کافی است لبِ چشمه نشینی که نشیند
یک ماهیِ قرمز به چراغانیِ مویت
وا کُن گره از روسریت ، نور بتابد
امشب که شدم لایقِ مهمانیِ مویت
ای کنگره در کنگره در کنگره مویت
بگذار بمیرم به غزلخوانیِ مویت
کلمات کلیدی این مطلب :
مویت ،
... ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:24:1
| تعداد مشاهده این شعر :
1039
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.