ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پیله تنهایی
"پیله تنهایی"
جنگلی در راه خود دیدم به انبوه درخت,
کرم کوچک فربه و برگی نمانده بر درخت,
کرم کوچک را به پایین وزن او خواهد کشید,
چون به پایین می رسید بر آن درخت برگی ندید,
پای آن بی برگ و بر چندی زهم نوعش بدید,
پای او در جای پای مابقی باشد پدید,
چون به دنبالش روان در انتها کوهی جوان,
کوه جوان و کرم فربه را به بالا ناتوان,
چون جلوتر شد به کوه روبرویش خیره شد,
چشم او از کوه خود اجساد کرمها دیده شد,
دید که اجسادی به سر در زیر پایی مانده است,
هر جسد در نوع خود بر آن زمین جامانده است,
رفت کرد او این سوال,بالای کوهی را چه کار,
در جوابش این چه حرفیست وقت ما ارزش بدار,
کرم کوچک رفت و بر کنجی نشست,
برگرفت زانوی غم بغضش شکست ,
اشک چشمانی به او حاصل بگشت,
اشک او بر دور او پیله نشست,
چون درون پیله گشت خوابی به چشمش چیره گشت ,
چند صباحی را به تنهایی خود نایل بگشت,
بوی گل های بهاری پیله او را شکست,
سر برون آورد و از بوی خوشی مستانه گشت,
بعد آن از چشم به زیبایی خود افسانه گشت,
کرم ابریشم به تنهایی خود پروانه گشت,
پر زد و از آسمان چشمش بدید کوه جوان,
چون به اوج خود رسید از کوه او نقطه بماند,
کوه او در اوج او شد نقطه ای این بر تو باشد نکته ای,
دیدن آن قله را از آسمان زیبا بدان بر نقطه ای,
(طوقی)
کلمات کلیدی این مطلب :  پیله ، تنهایی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/6/23 در ساعت : 19:30:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1557


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 25,691 | بازدید دیروز : 30,042 | بازدید کل : 123,130,818
logo-samandehi