ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شمشير در نيام نبايد...
وقتش رسیده این گره کور وا شود
هر کس ابی لهب شده، «تبّت یدا» شود
وقتش رسیده خون خدا قَد عَلَم کند
آنچه خلیل کرد شبی با صنم، کند
وقتش رسیده است که دستی تبر شود
وان سینه در مقابل دشمن سِپر شود
شمشیر در نیام نباید که بعد از این –
دیگر زبان به کام نباید که بعد از این –
زهراست و نماز نشسته علی و چاه
جَعده و یک سبوی پر از زَهر و قتلگاه
سنگ بنای کنگره ها را گذاشتند
نام هر آنکه بی پدر، عیسی گذاشتند
هر طفل نیل دیده که موسی نمی شود
هر مریمی که مادر عیسی نمی شود
تا کی چنین به کار خدا دست می بَرند
چون مارهای شعبده سر درمی آورند!
با هر رسول معجزه همراه می شود
بر« لا اله»، واجب« الا الله» می شود(1)
انگشتری به رنگ خلافت به دستشان
نام خدا نشسته به لب های مستشان
اكنون گناه نقل و نبات است در زمین
چیزی که نیست خمس و زکات است در زمین
نام خدا میان قلم ها رسوب کرد
هر کس گناه کرد، نوشتند خوب کرد
وقتش رسیده است صبا خوش خبر شود
هُدهُد به آسمان برود نامه برشود
وقتش رسیده تا که گلی نو رسیده را
بوسد خدا و باز کند طفل دیده را...
«دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم
لعل بتان خوش است و می خوش گوار هم»(2)
جبریل بر سلامِ زیارت که لب گشود
ابلیس سر به سجده ی واجب نهاده بود*(3)
صدها فرشته در بَر زهرا طبیب بود
«روی تو کس ندیده هزارت رقیب بود»* (4)
وقتش رسیده بود و گل از گل شکفته شد
با تو نگفته های خداوند گفته شد
جبریل بر منیر تنت چار قل دمید
غسل گلاب داد تنت را و گل دمید
هنگام خلقت تو خداوند گریه کرد
وقتی تو را ز مستی خون خود آفرید
تا این که آب ماهِ رُخت را به خود تنید
از کاسه گِلین عرق شرم می چکید
در محضر مبارک لب های تشنه ات
از آبروی رفته ی خود دست می کشید
تا بوسه گاه ختمِ رُسُل شد گلوی تو
جبریل هی فرود می آمد به سوی تو
سوی تو ای زمین و زمان در شتاب تو
خورشید و ماه و اِنس و مَلَک در رکاب تو
رفتی چو در کساء یمانی کسوف شد
خورشید شرم داشت ز رویت خسوف شد
«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود » (5)
دنیا به خون شب زدگان  تشنه تر شود....
می خواستند کنگره ها را بنا کنند
گوساله ی ثقیل طلا را خدا کنند
می خواستند ماه رُخت را نظر کنند
تیری به زه نشانده و شقّ القمر کنند
می خواستند قاضی مان اَشعری شود
یعنی همان حکایت انگشتری شود!
لب تشنگیت بر دل زهرا برات شد
اشکش  چکید و خون جگر آن شب فرات شد
زهرا دریغ کرد ز لب هات آب را
او شرح داده بود برایت سراب را
او دل نداشت تا به عطش سر کنی حسین
وقتش رسیده بود که لب تر کنی حسین
لب ترکنی که قافله سالار عاشقی
لب تر کنی حسین که قرآن ناطقی
محکم تر از صلابت آهن کلام تو
نوحه بس است، فلسفه دارد قیام تو
شیپورها به عشق تو اقرار کرده اند
این قوم  جعل نام تو بسیار کرده اند
از نهضت تو تشنگی ات را شنیده ایم
جز دسته های سینه زنی ما چه دیده ایم؟
در ظلمت آمدی و جهان روشن از تو شد
معروف دین به امر خدا ایمن از تو شد
«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود »
دنیا به خون شب زدگان تشنه تر شود
سرخیّ ربّنای تو سنگِ بنای عشق
پیچید در قبای تو عطر بقای عشق
تا بیرق حماسه به دستت سپرده شد
دیدیم سر سپردگی ات را برای عشق
با یا علی ست عشق که آغاز می شود
گفتیم یا حسین برای بقای عشق
بی شک همای رحمت هر آیتی علی ست
میراث دار آل علی شد همای عشق
شمشیر را برای تو از رو نبسته اند
شمشیر های کوفه پر از ادعای عشق
لب را نمی گشایی و بیعت نمی کنی
افتاده بر لبان تو کار خدای عشق
عشق از جنون گذشت اگر پابه پای تو
هفتاد و یک کبوتر اگر پابه پای عشق
یک قطره در رکاب تو چون نیل می شود
هفتاد و یک کبوتر ابابیل می شود
شش روز شد... خدا نفسی تازه کرد و دید
کون و مکان بدون تو تعطیل می شود
عشق تو را خدا ششمین اَصل خواند و گفت
دین با وجود عشق تو تکمیل می شود
تا آخرالزّمان به لبت آب تشنه است
تا آخرالزّمان ز تو تجلیل می شود
گلدسته ها همیشه ترا راست گفته اند
با هر اَذان قیام تو ترتیل می شود
دیگر چگونه از تو بگویم که ماه نیز
در وسعت طلوع تو قابیل می شود
من با توام طلوع تو در شعر دیدنی ست
در وسعت طلوع تو «شاعر شنیدنی ست»(6)
 
1با علم به ضرورت وزن
2لسان الغيب حافظ شيرازي
3 منظور سجده ي زيارت عاشورا مي باشد.
4 لسان الغيب حافظ شيرازي
5 لسان الغيب حافظ شيرازي
6محمد علي بهمني(شاعر شنيدني ست)
 
                                                               پونه نيكوي
 
کلمات کلیدی این مطلب :  شمشير در نيام نبايد... ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/27 در ساعت : 8:26:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  1794


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیاوش پورافشار
1391/8/27 در ساعت : 19:52:8
بسمه تعالی
عرض سلام و ادب
مثنوی غزل خوبی از لحاظ صور خیال خواندم به همین خاطر این شعر شعر موفقی است در نقد نوین هم جایگاه ویژه ای برای صور خیال هست، تشبیه، سمبل، استعارات مناسبی در شعر آمده است اما مواردی که بر سر ان بحث دارم شامل ذیر است:
1-ضعف تالیف:
در بیت زیر جای خالی فعلِ- است - بعد از بی پدر احساس می شود
سنگ بنای کنگره ها را گذاشتند
نام هر آنکه بی پدر، عیسی گذاشتند
همچنین در بیت زیر بعد از کوفه یک – که- لازم است
شمشیر را برای تو از رو نبسته اند
شمشیر های کوفه پر از ادعای عشق


همچنین در بیت زیر معلوم نیست گناه نقل و نبات چیست:
اكنون گناه نقل و نبات است در زمین
چیزی که نیست خمس و زکات است در زمین
2-تعقید معنوی: دربیت:
هنگام خلقت تو خداوند گریه کرد
وقتی تو را ز مستی خون خود آفرید
زمستی خون خود آفریدن یعنی چه؟

3-عدم رعایت کرونولوژی:زمان فعل در این بیت رسیده است(ماضی نقلی) است در حالی که ابیات بعدی که ادامه این بیت است ماضی بعید می شود
وقتش رسیده تا که گلی نو رسیده را
بوسد خدا و باز کند طفل دیده را...
«دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم
لعل بتان خوش است و می خوش گوار هم»(2)
جبریل بر سلامِ زیارت که لب گشود
ابلیس سر به سجده ی واجب نهاده بود*(3)
همچنین در اول شعر زمان با رسیده است شروع می شود بعد شعر وارد زمان ماضی ساده می شود
5-تشدید مخفّف:

سرخیّ ربّنای تو سنگِ بنای عشق
پیچید در قبای تو عطر بقای عشق

6-حقیر معنی مناسبی از این بیت نصیبم نشد ماه که به چهره دلربای امام حسین (ع) باید بنازد چطور با طلوع ایشان قابیل که سمبل خودخواهی و کینه ورزی است می شود
دیگر چگونه از تو بگویم که ماه نیز
در وسعت طلوع تو قابیل می شود


با آرزوی موفقیت برای شاعره محترم
سیاوش پورافشار
1391/8/28 در ساعت : 6:58:59
اصلاحیه:
در بیت
اكنون گناه نقل و نبات است در زمین
چیزی که نیست خمس و زکات است در زمین
ضعف تالیفی نیست و شاعر محترم چون بین گناه و نقل کاما نگذاشته بنده چندین بار این بیت را خواندم متوجه نشدم
نام ارسال کننده :  غفارزاده     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
شعر بسيار لطيفي بود سرشار از نكات ظريف و زيبا
زهرا شعبانی
1391/8/27 در ساعت : 8:35:12
درود بر شما دوست شاعرم

بسیار زیبا و با شکوه سروده ای

بی شک بدون اجر نخواهد ماند...
نغمه مستشارنظامی
1391/8/27 در ساعت : 10:26:59
محکم تر از صلابت آهن کلام تو
نوحه بس است، فلسفه دارد قیام تو

سلام پونه جان غزل متنوی دلنشین و پرمعنایی است که باید بارها خواند و فیض برد
عاشورایی و شاعر بمانی بانو
سارا وفایی زاده
1391/8/27 در ساعت : 10:25:12
درود بر قلمتان
محمد شکری فرد
1391/8/27 در ساعت : 16:52:7
سلام خانم نیکوی...هم زیبا بود و هم خواندنی...درود بر شما...

ممنون.
دکتر آرزو صفایی
1391/8/27 در ساعت : 10:48:55
سلام بانو
چه مثنوی زیبایی سرودید
به چندبار خواندن می ارزد
دست مریزاد
وحیده افضلی
1391/8/27 در ساعت : 16:8:21
سلام
زیبا بود
اما می دونم که باید بارها بخونمش تا به زیبایی های بیشترش پی ببرم
موفق باشید
مجید مه آبادی
1391/8/27 در ساعت : 17:2:30
رفتی چو در کساء یمانی کسوف شد
خورشید شرم داشت ز رویت خسوف شد
امیر سیاهپوش
1391/8/27 در ساعت : 9:39:25
سلام بر حسین
سلام بر شما بانوی ارجمند
زیبا، پر مغز، غیرتمندانه، پر شور و شعور
رحمت خدا بر شما


سلام
سپاسگزارم
پاينده باشيد.
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/27 در ساعت : 12:47:38
تا آخرالزّمان به لبت آب تشنه است

سلام بر حسین
و درود بر شما که دست از نوحه برداشته اید و به پیام عاشورا پرداخته اید . بهره ها بردم که به وصف در نمی اید
سری به مثنوی بنده هم بزنید
موفق باشید
مصطفی پورکریمی
1391/8/27 در ساعت : 20:59:14
سلام خانم نیکوی ارجمند

از این مثنوی غزل عاشورایی بسیار مستفیض شدم فقط جسارتا در بعضی ابیات دچار "غلو" شده اید و در بعضی مثل این دچار عرفان های کاذب :
هنگام خلقت تو خداوند گریه کرد
وقتی تو را ز مستی خون خود آفرید

فعل " تبّت یدا " ماضی است و با فعل مضارع شما سنخیت ندارد
همین گونه است " الا الله " که با اعتراف به آگاهانه انتخاب شدن آن " الّا الله " نمی شود

مرا ببخشید نمی خواستم در محضر همه ی زیبایی هایی که این اثر فاخر دارد زخم یا زخمه ای به احساس مقدستان بزنم درود بر شما



بازدید امروز : 3,374 | بازدید دیروز : 14,876 | بازدید کل : 123,004,740
logo-samandehi