بسمه تعالی
عرض سلام و ادب
مثنوی غزل خوبی از لحاظ صور خیال خواندم به همین خاطر این شعر شعر موفقی است در نقد نوین هم جایگاه ویژه ای برای صور خیال هست، تشبیه، سمبل، استعارات مناسبی در شعر آمده است اما مواردی که بر سر ان بحث دارم شامل ذیر است:
1-ضعف تالیف:
در بیت زیر جای خالی فعلِ- است - بعد از بی پدر احساس می شود
سنگ بنای کنگره ها را گذاشتند
نام هر آنکه بی پدر، عیسی گذاشتند
همچنین در بیت زیر بعد از کوفه یک – که- لازم است
شمشیر را برای تو از رو نبسته اند
شمشیر های کوفه پر از ادعای عشق
همچنین در بیت زیر معلوم نیست گناه نقل و نبات چیست:
اكنون گناه نقل و نبات است در زمین
چیزی که نیست خمس و زکات است در زمین
2-تعقید معنوی: دربیت:
هنگام خلقت تو خداوند گریه کرد
وقتی تو را ز مستی خون خود آفرید
زمستی خون خود آفریدن یعنی چه؟
3-عدم رعایت کرونولوژی:زمان فعل در این بیت رسیده است(ماضی نقلی) است در حالی که ابیات بعدی که ادامه این بیت است ماضی بعید می شود
وقتش رسیده تا که گلی نو رسیده را
بوسد خدا و باز کند طفل دیده را...
«دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم
لعل بتان خوش است و می خوش گوار هم»(2)
جبریل بر سلامِ زیارت که لب گشود
ابلیس سر به سجده ی واجب نهاده بود*(3)
همچنین در اول شعر زمان با رسیده است شروع می شود بعد شعر وارد زمان ماضی ساده می شود
5-تشدید مخفّف:
سرخیّ ربّنای تو سنگِ بنای عشق
پیچید در قبای تو عطر بقای عشق
6-حقیر معنی مناسبی از این بیت نصیبم نشد ماه که به چهره دلربای امام حسین (ع) باید بنازد چطور با طلوع ایشان قابیل که سمبل خودخواهی و کینه ورزی است می شود
دیگر چگونه از تو بگویم که ماه نیز
در وسعت طلوع تو قابیل می شود
با آرزوی موفقیت برای شاعره محترم