از شاعر گرانقدر تاجیکستان جناب آقای رستم وهاب نیا قبلا غزلهای ناب و اعلایی خوانده ایم در مورد این غزل چیزی که جالب به نظر می رسد وزن آن است که کم دیده ام اینگونه وزنهایی بکار گرفته شود اما وزن آن در نوع خود با بیان و مضمون شاعر خوب آمده است
ادبیات تفکری آن دسته از آثار است که مولفان آن ها به طرح جنبه های اساسی در هستی انسان می پردازند این غزل با احساسی که شاعر به خرج داده ها در اصل مخاطب را انذار می دهد که اینگونه باش
زبانشناختی linguistically :
زبان کهن زبان غالب این شعر است(استفاده از مخففهایی چون:چو،می برآیند،ستاده،دگرو...)
مواردی پرداخت زبانی خوب نداشته و قابل اصلاح هستند مثلا در بیت 4 شاعر جمله چون قلعه آهن صد فتنه را مقابل ایستاده به شکل مندرج در شعر درآورده البته به نظر می رسد وزن این مصرع هم ایراد دارد هرچه آن را خواندم وزن غالب شعر را درنیاوردم البته منکر ساختار شکنی در حوزه زبان نیستم اصلا از خصوصیات غزل مدرن همین کارهاست ساموئل جانسن می گوید "بیشتر، عمل و طرز کار نویسندگان است که موجب پیدایش قواعد میشود نه اینکه قواعد راهنمای عمل و طرز کار آنها باشد
- تاریخگرایی یکی از خصوصیات نقد ادبی عصر حاضر در کنار بعد روانشناختی یا زیباشناختی است وقتی جناب وهاب نیا به سرخاب- رودخانه ای ست در تاجیکستان که در سالهای جنگ تحمیلی نعش بسیاری از شهدارا در آن فکندند اشاره می کند یا مواردی دیگر از انان که چه کردند و چه کردند را بیان می کند آدم درک می کند که شاعر به تاریخ سرزمینش هم نقبی زده و انگار مدتها به این آنان فکر کرده وبا دغدغه خاطر خاصی به شعریت رسانده و این قداست کار را به ذهن مخاطب رسوخ می دهد
موضوع بعدی بحث کلی گویی است که در ظن اول فکر میشود که این اثر دچار کلی گویی شده است اما این پدیده در این اثر نسبی است و مطلق نیست و گفتم نسبی از این جهت که بستگی دارد مخاطب چه برداشتی از محتوا(تحلیل محتوا) داشته باشد به نظر من شاعر بسیار عمیق فکر کرده و بیشتر آننا در این شعر یک دسته و گروه خاص هستند
اعتقاد دارم باید با شعر از نظر گفتار مینی مالیستی برخورد کرد و تا می توان شعر را موجز کرد تکرار زیاد فدای آنان هم جای واژه های رنگارنگ دیگر را گرفته هم کمی خسته کننده برای مخاطب می شود.
من خود را شاگر آقای رستم وهاب نیا می دانم و ایشان از شاعران بزرگ پارسی زبانان جهان هستند وامیدوارم جسارت بنده را بر این نقد ببخشند