سلام آقای سلیمانی بزرگوار غزلی بسیارزیبا و بدیع ازحضرتعالی خواند ولذت بردم. سربلندباشید
|
|
سلام جناب سلیمانی انشاالله که هیچوقت چشمه ی شعر و غزلتون نخشکه لذت بردم از این کار پایدار باشید
|
سلام آقای سلیمانی...غزل زیبایی بود... شعر می آید و شوری به سرم می افتد ولی آن هم، نرسیده به قلم می خشکد ! زنده باشید.
|
درود بر شما.عجب نفیسه ی جانپروری پرورده اید.ماشاءالله نه فقط رباعی که غزل هم فاخرودلربا می سرائید.ازین غزل فاخرو دلنشین که سرودنش با این ردیف و قافیه سهل نمی نماید بسیار محظوظ شدم.مرحبا بکم.
|
غزل سر سبزی بود هرچند با ردیف می خشکد! پاینده و سلامت باشید
|
سلام جناب سلیمانی و سروده تان را درود
|
سلام برادر لعنت به شهری که زیر آسمانش طبع شعر می خشکد
|
سلام دوست خوب شعر زیبایت را خواندم موفق باشی
|
سلام جناب سلیمانی عزیز لذت بردم دست مریزاد
|
سلام برادر بسیار عالی , احسنت
|
زیباست شعرتان برقرار باشید
|
بسیار عالی بود آفرین بر شما
|
سلام همش زیبا بود خواستم شاه بیت پیدا کنم که دیدم همش شاه بیته خسته نباشی شاعر یاعلی
|
بسیار زیبا بود... سپاس برادرم
|
سلام به شاعر ارجمند و گرامی اگر بنده به جای جناب عالی بودم « فعولن فعل » ( را که لابد کنایه ای عروضی و از شعر گفتن در آن داشته اید ) در شعرم نمی آوردم ؛ مفهوم خوبی از آن سراغ ندارم ... آنهم که ابتدا شور می آید و بعد شعر ... را در اینجا ضرورت شعری می بینم ؛ و « به قلم » را نیز دور از قواعر ردیف و قافیه نمی شمارم ؛ امٌا در اینجا و در این مورد خاص اگر به جای جناب عالی بودم « بقلم » می نوشتم . ابیات میانی و به خصوص بیت « تا موذن ... » بسیار زیبا و پر محتوا و کنائی هستند. امٌا باز ای کاش اشاره ی تضمین گونه خود به غزل خواجه حافظ را با اشاره به بیت مربوطه در دیوان خواجه حافظ می آوردید ( اینهمه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند ) و باز شعر و شاعر « من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم » موفق و موید بوده باشید انشاء الله
|
یاد چند بیت افتادم: آن دغل کاسب مادینه ی کبریت فروش....دختری را که بساطش به برم می سوزد وقت نشناسی معشوقه ی ما شهره به شهر....تا بیاید لب شیرین شکرم می سوزد!... درود بر شما جناب سلیمانی
|
سلام.غزلي بود محكم و دلچسب و فصيح.آفرين بر شما آقاي سليماني
|