شب یلدا به همه ی یلدا دوستان مبارک
شب یلدا شد و بانوی خانه
ندارد لحظه ای در خانه آرام
برای دوستان و بستگانش
پیاپی ، می دهد پسغام و پیغام
__________________
که امشب جشن یلدا خانه ی ماست
که فردا آرزو ها مان بلند است
به دعـوت کردنش کاـری ندارم
نمی پرسد که نرخ روز چند است
_________________
مـرا هی می کشانـد توی بازار
برای جستن آجـیـل و مـاجـیـل
برای خـانه ، قانـون داده بیرون
که تا فردا ، به کلی خواب تعطیل
___________________
خدا را شکر ، ماشین روبراه است
زدم صبح سحر بیرون ز خانه
به هر زحمت ، به هر قیمت خریدم
بــرای او ، انـار و هــنـدوانــه
_________________
شده از خرج و برج بی حسابش
حساب بانک و جیب بنده خالی
هنوز این اول کار است ، بانو
مـرا دق مـی دهـد بـا بـی خـیـالی
_________________
شب یلدا شد و بـایـد دوبـاره
بمانـد چشم مـن تـا صبح بـیـدار
خدـایـا تاکه یـلدا بـرقـرار است
بـرای بـنـده بانـو را نگـه دار
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )