متاسفانه به دلیلی که نمیدانم و شاید براساس تعدادکلمات مجاز نظر دادن بقیه ی مطلب ایشان پاک شده است از لطفشان بی نهایت ممنونم و بهترین ها را برایشان آرزومندم البته خودم کل نوشته ی ایشان را خواندم اما در تایید مطلب حذف شده است
|
سلام عزیز: مهم جستجوگریست وگرنه در قالب مثلا غزل مثل حافظ گفتن حد نهایتش شبیه شدن است که بیشتر نوعی عشق ورزی است ولی حرف تازه زدن گذشتن از راههای ناشناخته است البته با رعایت اصولی که در دومی به نظرم بهتر رعایت شده اند موفق باشید و جستجوگر و صبور --------------------------------------------------------------------- ممنون از نظرتان جناب عبدالهی /شاد و سلامت باشید / یا حق
|
کاش از اول حرف اضافه را حذف می کردند تا شاعرها این همه حرف اضافه نمی زدند سلام و درود شعر زیابیی از شما خواندم. سلامت باشید و سربلند. ---------------------------------------------------------------------------- ممنون از لطفتان "کیفی " ارجمند پاینده و پیروز باشید
|
سخت است در آینه خودت را به جای آوری با این همه نقاب که با خودت به خانه آورده ای زیبا بود. ممنون ------------------------------------------------------------- پاینده باشید جناب هادوی ممنون از لطفتان /یا حق
|
با احترام به همه دوستانی که برای این نوشته امضای خوشم آمد گذاشته اند.کجای این مطلب را شعر دیده اند دوستان.در وادی شعر بیایید رودرواسی را کنار بگذاریم.باورکنید به شاعر کمک بیشتری میکنیم.نوشته اول با عنوان دستور هیچ دلیلی برای شعر بودن ندارد.نه تصویری نه زبان شاعرانه اینه هیچ ولبی در دومی کاش فقط این بخش را اورده بودید: سخت است در آینه خودت را به جای آوری با این همه نقاب که با خودت به خانه آورده ای که این هم قابل ویرایش است به نظر من: درآینه خودرا به جا نمی آوری با این همه نقاب که با خودت به خانه آورده ا
|
سلام آقای اقبالدوست واقعا خواندنی و عالی بود/یاحق ---------------------------------------------------------------- ممنون از لطف نظرتان خانم بهرامچی / شاد و سلامت باشید
|
هر دو شعر زیبا و تأثیر گذار بود. درود بر شما -------------------------------------------------------- ممنون از لطفتان جناب بینش شاد و سلامت باشید / یا حق
|
با سلام عرض ارادت . جوهره ی شعر در هر دو اثر هویداست و در دومی بیشتر . چه بسیار نثر ها که شعرند و چه بسیار شعر ها که نثر . --------------------------------------------------------------- ممنون از لطف نظرتان استاد حاج محمدی / شاد و سلامت باشید
|
آفرین آفرین باز هم کوتاه و پر مغز هر دو شعر عالی است. کاش از اول حرف اضافه را حذف می کردند تا شاعرها این همه حرف اضافه نمی زدند زنده باشی ----------------------------------------------------------- شاد و سلامت باشید استاد سیاهپوش /سپاسگزار لطف همیشگی تان هستم /یا حق
|
درود بر آقاي اقبالدوست عزيز نگاه شعرتان را بسيار دوست دارم. موفّق باشيد. ---------------------------------------------------------------- از لطف نظر شما شاعر ارجمند ممنونم / شاد و پیروز باشید
|
سلام بسیار تأمل انگیز و زیبا بود سهل و ممتنع هم .... -------------------------------------------------------------- پاینده باشید استاد پورکریمی ممنون از لطفتان / یا حق
|
سلام و عرض ادب دربارهی «دستور» چند نکته به نظرم رسید که خدمتتان عرض میکنم: 1. حرف اضافه به زودی در این ساختار دارای دو مفهوم متقابل میشود یکی حرف اضافهی دستوری که ضروری ساخت معناست و دیگری همان حرف اضافه و مفت که زیادی است؛ این صنعتی بسیار زیبا و خیالبرانگیز است یعنی صنعت «استخدام»؛ صنعتی که خود از زیرمجموعههای ایهام است. در اینجا هم «حرف اضافه» در ارتباط با «دستور» معنایی و در ارتباط با «دردسر» معنای دیگری دارد. (بررسی انواع سهگانهی این صنعت در بدیع مطرح است پس این شعر بدین لحاظ بدیعی هم هست). 2. کفهی مراد از معنای «دستور»، در همنشینی با مفهوم «حذف حرف اضافه»، علیرغم ظاهر متن به سرعت به سمت معنی «امر و فرمان» میل میکند؛ در این صورت میدانیم که جملهی امری باید «موجز» باشد یعنی خالی از حرف اضافه و زیادی، خصوصاً به گونهیی نباشد که با ضد و نقیضگویی انسجام و اثرش را از دست بدهد. این نکتهیی است که در علم «معانی» بحث میشود. 3. با توجه به بستر متن، همانگونه که اشاره شد «دردسرساز بودن» هم دارای دو معناست: 1ـ گرفتاری درست کردن و ... 2ـ باعث سردرد شدن (مثلاً به علت زیاد فکر کردن و زیاد حرف زدن). حال ببینیم چرا متن، این دردسرسازی را ـ به هر دو معنا ـ به شاعران نسبت میدهد و به شکلی ناآشکار در واقع حرف اضافه زدن را منحصر به شاعران/باشعورها میکند؟ : «کاش از اول/ حرف اضافه را حذف میکردند/ تا شاعرها/ این همه حرف اضافه نمیزدند» آنهم با توجه به این نکته که اصولاً «دستور» برای شاعرجماعت مسلماً اهمیت دستاولی ندارد و شاعران برای خود در اینباره آزادی عمل بسیاری قایلند و معمولاً با توجیهاتی از تبعات «دردسر» آن در میروند؛ همین نکته خواننده را وادار میکند دوباره به متن برگردد و پیشبینی کند که لابد با اثری نمادین مواجه است که هست. (یکی دیگر از علایمی که خواننده را به سمت نمادین بودن اثر سوق میدهد؛ تکرار مطلبی خاص است: در هشت سطر کوتاه شاعر سه بار «حرف اضافه» را تکرار کرده است. در همینباره خود عبارت «حذف حرف اضافه» هم حایز اهمیت است زیرا در معنای دلالی، اهمیت دستوری این حرف به حدی است که قابل حذف از زبان نیست. در واقع نمیتوان این خواست فطری زبان را «دستوری» حذف کرد). 4. حال که تا حدودی روشن شد اثر نمادین است؛ خواننده دوست دارد آن نکتهی پنهانی را که شاعر خواسته در بیانی نمادین مطرح کند بیابد. این بزنگاه سختی است و بهراحتی نمیشود درک خود را به شاعر نسبت داد و بدون لحاظ معلومات بینامتنی و بینارشتهیی ـ مثلاً اینجا به قول دکتر شفیعی کدکنی مؤلفههای "اقتصاسی" ـ به سلامت از این گردنه گذشت. بهطور مثال ممکن است بنده با توجه به مسایل جاری روز، و لابد دغدغههای ذهنی خودم، معنا را به طرزی بفهمم که بیارتباط با مسایل بین المللی و امروز کشور و بعضی اظهارنظرها و رفتارها ... هم نباشد. به عبارت دیگر «دستور» را شعری نقادانه بدانم که یکی دو موضوع خاص را از دیدگاهی خاص به نقد کشیده است... اما هرگز نباید این برداشت را به خواست شاعر نسبت بدهم. 5. «نحوهی نگارش» در مؤلفان صاحبسبک، جزو "مبانی معنا" ست. نمیشود متن را به گونهیی غیر از آنچه مؤلف نوشته است نوشت زیرا با تغییر فرم، معنا هم تغییر خواهد کرد. مثلاً ممکن است شاعری مصرعی از یک غزل را به منظوری خاص تکهتکه کند و به شکلی غیر از قالب رایج بنگارد؛ کاری که نمونههای فراوان هم دارد (نمونه ی فرنگی اش در آثار کمینگز فراوان است). پس در مواجهه با اثر باید طرز نگارش اثر را هم کاملاً م
|
سلام استاد گرامی بسیار زیبا میسرایید این نگاهتان متفاوت بود و دلنشین دست مریزاد نیک مرد ------------------------------------------------ ممنون از لطف نظرتان خانم دکتر صفایی /شاد و سلامت باشید
|
ضمن تشکر از دوستان عزیز که وقت می گذارند و نوشته هایم را می خوانند و گاه مورد تفقد قرار می دهند و گاه مثل جناب خصلتی(در قسمت نقد) رودربایستی را کنار گذاشته و حرف دلشان را می زنند در نوشته هایم سعی می کنم به ساده ترین شیوه و با استفاده از زبان روزمره حرف هایم را بزنم به شدت از گزافه گویی گنده گویی و پیچیده کردن حرف های ساده پرهیز دارم و صد البته این سبک را من ایجاد نکرده ام چه در شاعران ایرانی و چه خارجی نمونه های بسیاری داریم که ممکن است خیلی ها آن را نپسندند از بازیهای زبانی و زبان بازی هایی که ظاهرا ایجاد شعر در مفهوم عام می کنند بیزارم و اگر جایی را از کسی گاه در بعضی سایت ها و مطبوعات می گیرم یا تنگ می کنم طلب عفو و بخشش دارم هرچند همه گناه تقصیر من نیست /شاد و سلامت و پیروز باشید
|