سلام بر شما جناب رضایی
مجنون عزیز دست مریزاد از حسن توجه شما به شعر نیمایی و تلاشی که در عرصه سرودن این گونه از شعر از خود نشان می دهید هر چند که گاهی همین تلاش شما و احترام خاصی که به شعر نیمایی دارید ممکن است سوء برداشت در پی داشته باشد بنا بر این لازم دیدم جهت تلاش و توجه هرچه بیشتر شما سراینده گرامی در این عرصه نکاتی را یاد آورشوم
شعر نیمایی بر خلاف تصور بسیاری از دوستان شاعر تنها کوتاه و بلند کردن سطر های متن نیست بلکه ذهنیت تازه رمز ورود به این مرز است مرزی که حایل در میانه سرزمین ادبیات کهن و ادبیات نو قرار دارد و استاد محمد علی اسفند یاری کاشف این مرز است نیما یوشیج شاعر افسانه ای ادبیات ایران است او در ابتدای افسانه می نویسد این شعر را به استادم نظام وفا تقدیم می کنم و می دانم او اهالی کوهستان را به سادگی و صداقتشان خواهد بخشید //نیما یک شخصیت با احترام ادبی محسوب می شود و اشعارش سرشار از احساس و عاطفه نوعدوستی است نیما شاعری است با دانش و در ادبیات ما بزرگی می کند در بزرگی نیما همین بس که تحت تاثیر یک شاعر قافیه اندیش به نام استفان مالارمه از فرانسه قافیه بندی سنتی را که گاه با موازین پیچیده ///بندی بر پای شاعر ان متوسط محسوب می شود را از میانه بر می دارد تا شاعر زمانه بهتر از پیش بتواند اندیشه های خود را منتقل کند با این مقدمه نقد حقیر بر این متن که داعیه شعر نیمایی دارد این است
//مي شمارم گل قالي ها را// ترکیب وارونه است گلهای قالی را ////و در ادامه نیز با چنین اتفاقی روبرو هستیم یعنی شاعر گلها را می شمارد نه قالی ها را/////////////
و این قسمت نسبت به سایر قسمت ها سطحی است
دخترم حنانه
خرسكش كرده بغل خوابيده
مادرش أزاده
چين دامان خودش مي ديده
در واقع این قسمت چند سطر گزارش است که در اثر توالی تصویری کاملا رءال از صحنه اتفاق افتاده و در نقد ادبی شعر امروز اینگونه توالی های تصویری منجر به سطحی نگری مخاطب نیز می شود و از متن بیرون است بنا بر این بهتر است توسط شخص شاعر حذف گردد
سطر اخر مخصوصا بدون معنا نیز هست و////
شاعر این اثر در پایانبندی اگر چه به دنبال نتیجه گیری است اما پایانبندی شعر او نیازمند ویرایش اساسی است
صبح فرداي همان روز قشنگ
بلبل قالي من مي خواند
غزلي زيبا را
كه فقط قالي ايراني و بس
كه فقط شعرك نيمايي و بس
مخاطب اینطور بر داشت می کند که شاعر در صدد است تا با استفاده از امتیازات شعر نیمایی که رها بودن نسبی شاعر در سرودن است با اوردن یک تقابل نمادین در اجرای یک طرح هدفمند ذهنی شعر نیمایی را مورد هجوم قرار دهد یا شعر سنتی را در مقابل شعر نیمایی قرار دهد و دو کلمه چنین حسی را برای مخاطب رقم زده است یکی ) فقط ) که کلام را جزمی کرده و دیگری ) کاف از باب تصغیر ) و این ستم در حق نیمای بزرگ است البته مسلم است که شاعر گرانقدر این اثر از ارادتمندان نیماست و اکثر سروده های زیبا و دلنشین ایشان گواه بر همین مطلب است اما پایانبندی این شعر مورد قبول این حقیر نیست به خصوص اضافه نسبت باب تصغیر ) کاف ) به شعر نیمایی که هم کوچک شمردن شعر است و هم کوچک شمردن نیما ... جسارت مرا ببخشید