جنگ خاطرات
به جنگ خاطرات رنگ رنگ خــــــــــویش می روم
بدون دفتر و قلم ، به جنگ خـــــــــــــــویش می روم
ز برگ های دفترم که هر کــــــــــــــــــدام یاد توست
فرار می کـُــــــــــــــــنم زنام و ننگ خویش می روم
شکسته جبهه ی نبردمن به گــــــــــــــــــوشه چشم تو
بدوش می کشم دگر، تفنگ خـــــــــــــــویش می روم
ز دفترم گـُـــــــــــــــــــــــــــریختند واژه های ناب آن
فرار می کنم من از جَــــــــــفـَـنگ خویش ، می روم
کـــــــــــــــــنون به بایگانی ام نظر که خوب می کنم
چه ضربه ها که خوردم از درنگ خویش ، می روم
تشابهی است بین دفتر و کــــــــــــــــــلاس ِدرس من
ز هر دو زخم خورده ام ، که زنگ خـویش می روم
مصطفی معارف 13/10/91 تهران
تاریخ ارسال :
1391/10/16 در ساعت : 20:33:17
| تعداد مشاهده این شعر :
840
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.