ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



در محیط شعر و معر!
در  محیط    شعــــرومعـــر  چنـــــــــــد   اتفاق افتاد
راهوار    فرهنگی    لنگ شــــــــــــــد   چلاق افتاد
خشک و تر به هم سوزند    تا  که شعلــه  افروزند
ز آتش      دنائتها      کاندرین           اجاق افتاد
حرف  حبس و تعزیر است این چه رسم دلگیراست؟
بین   دوستان     گویی     دوره ی     فراق  افتاد
هر دو  خون دل    نوشند  جامه ی    سیه  پوشند
آن  یکی   که    لاغر  بود   این یکی که چاق افتاد
فتنه ی   پدر سالار*    می کشد      رس      شاعر
کاشکی    یکی    گوید    بینشان      طلاق  افتاد
رفته   بود   انگشتی    پای     ماعر     ما    را
بخت    ساعد   ار  باشد بنگری  که   ساق  افتاد
آن  که   بود    بغدادش  از  دل   تو     ویرانتر
بسکه   از  خشونت گفت    سکه ی  عراق  افتاد
این  چه  نرد  نامرد است  بردو باختش سرد است
ما  که   جفت    هم  بودیم مهره ازچه طاق افتاد؟
ای  هماره   ناظرها    در  هجوم        ماعرها
مژده   می رسد   روزی دست  با    چماق افتاد
در  روند   اصلاحات   تیز  کرده     احساسات
بر  فراز       سکوها   آن که       قلچماق افتاد
سهل   می نمود    اول   عشق     شاعر  ما را
شقه    می کنند    او   را   کارها چوشاق  افتاد
ماه  کهکشان پر   هست   بیشمار     اخترهست
گر   به   میل     خفاشان    هور  درمحاق افتاد.

__________________________________________
*صد البته مقصود در محیط توفانی شعروادبیات است.این شعر به هیچوجه صبغه ای غیراز صبغه ی فرهنگی ندارد.
کلمات کلیدی این مطلب :  در ، محیط ، شعر ، و ، معر! ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1391/12/3 در ساعت : 14:8:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  1789


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر سیاهپوش
1391/12/6 در ساعت : 8:47:47
کلام و منظق استاد خوش عمل حقه. به نظر حقیر بیش از حد به تحسین و ترحیب اهمیت می دهیم و به تبعات آن هم توجه نداریم. به عنوان یک شاگرد عرض می کنم جوانترها بیشتر به این امضاها اهمیت می دهند و گاه گمان می برند ایرادی در کار آنان نیست اگر بزرگی یا صاحب نامی آن را تایید کرده است.
نکته ی مهمتر از نظر این حقیر ،تایید اشعاری است که محتوای نامناسب و چرک آلودی دارند. کم ندیدم در این سایت، اهل علم و تعهد عبارت «خوشم آمد» را زیر اشعاری گذاشته اند که «رضای حق» در آن نیست یا دست کم شبهه دار است.
باور کنیم : فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ.
عباس خوش عمل کاشانی
1391/12/5 در ساعت : 7:51:19
برای دوست شاعری که از اساتید فرهیخته و مفضال است نوشته ام:قربانت شوم!جناب عالی دیگر چرا پای اثری که از مطلع الی المقطع اشکالات بارز وزنی دارد و فاقد محتواست امضای تایید «خوشم آمد» گذاشته اید؟در جوابم فرموده اند:راستش من شعر را نخوانده دستم روی کلید تایید رفت و کلیک کردم....ومن باورم شد زیرا به تجربه ثابت شده اغلب تاییدکنندگان آثار در دفاتر شعر به اعتبار نام پرطمطراق و دهان پرکن بعض افراد بی آن که حتی بیت یا سطر اول اثری را خوانده باشند انگشت مبارکشان برای زدن کلید تایید پیش می رود.شما را به قداست شعر وشاعری اجازه ندهید انگشت مبارک اشاره تان هرز شود و طبق عادت کلید تاییدیه ی «خوشم آمد» را بفشارد.بارها و بارها دیده ام پای آثار گرانسنگ فرهیخته شاعرانی چون رجبعلیزاده ی کاشانی -لیله کوهی و ...کمترین تعداد تاییدیه ها رقم خورده است اما بلعکس پای اراجیف معیوب و فاقد هرگونه ارزش هنری فلان آرزومند شاعری که از «خوش حادثه» دفترشعری در اینجا گشوده است امضاهای تاییدیه ی «خوشم آمد» چشمگیر و فزون از حد متعارف است.من فقط حرص خورده ام و حداکثر اینکه برای آنانی که دوستشان می دارم پیام خصوصی اعتراض آمیز گذاشته ام.شما را به قداست شعروشاعری برای امضاهای خود ارزش قائل شوید و آن را برای هر اثر لاطائل به دردنخوری خرج نکنید.من وشما که از ریش سفیدان این سایت فاخر بین المللی هستیم-سایتی که بعض از بزرگان شعروادب و حتی سیاست این مملکت گهگاهی به آن سر می زنند-باید برای جوانترها الگوباشیم.با امضای خود پای هر اثر ناسخته ی بی
ارزشی برای جوانترها بدآموزی نداشته باشیم.زیاده جسارت و تصدیع است.
سیاوش پورافشار
1391/12/3 در ساعت : 19:5:26
سلام و عرض ادب محضر استاد خوش عمل کاشانی
سیر زیبای واژگان در مدار طبعتان دلفریب و سحرانگیز است استاد.
دست مریزاد
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بر مهندس پورافشار صاحبدل و بصیر.از حضور دل انگیزتان ممنونم.
علی‌رضا رجب‌علی‌زاده‌ی کاشانی
1391/12/3 در ساعت : 21:27:40
انتظار داشتم دوستان و احیانا دشمنان دست کم نظرات بیشتری راجع به جفایی آمده و رفته بر سر شعر آنهم در محیط جشنواره ای به نام" فجر" و البته بعد از هفت دوره داشته باشند

سکوت را جایز نمیدانم

البته از شما استاد مهربان و همشهری فاضلم کمال امتنان را دارم

با درود و بدرود
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
جوانمرد شاعرا!ارادتمند هرچه -به قول ما کاشانیها-چشم می پلاونم به جز معدود معذور در محظور و محذور صاحب نظر با بصیرتی بخصوص در اطراف و اکناف نمی بینم.اگر شاعر صاحب نظری دیدید که خود را در شولای محافظه کاری پنهان نکرده باشد سلام بلندبالای مرا به او برسانید.اگر قرارباشد کسانی به همنوایی تان بیایند که مثل آب خوردن پای هر اثر خزعبل ناهنجاری امضای تایید خود را می گذارند بیش از هرکس دیگری کمین متاسف و غمگین خواهم شد.مبادکه حکایت شما حکایت آن شاعری شود که شعر غرایش را در جمع اکابر شعرو ادب عصر خود خواند و از کسی جز خادم امی ای که مامور پذیرایی از آن جمع بود حرف تایید و تحسین نشنید و از فرط غم سر به گریبان برد.تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
نغمه مستشارنظامی
1391/12/4 در ساعت : 4:10:29
مثل همیشه آنچه باید را گفته اید و برای ما نمی ماند جز: آموختیم و سپاس و احسنت.
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««
درود و سپاس فراوان.شما خود از آموزش دهندگان این مدرسه اید آنهم با سرمشقهایی فاخر و ستودنی.
امیر سیاهپوش
1391/12/5 در ساعت : 10:30:0
بسیار عالی و دلچسب استاد گرانمایه. دست مریزاد
««««««««««««««««««««««««««««««««
از حضور و ترحیب آن استاد ارجمند ممنونم.
مصطفی پورکریمی
1391/12/4 در ساعت : 21:57:32
سلام جناب استاد خوش عمل عزیز

بداهه گویی و عکس العمل به موقع و هنرمندانه کار ماندگار اساتید مفضال و خوش قریحه ای چون حضرتعالی است.سروده ای بسیار فاخر و با قافیه ای مشکل بود که به زیبایی به سرانجام رسانده اید موفق باشید.
««««««««««««««««««««««««««««««««««««««
درود بر استاد آیینه ضمیر.مثل همیشه ارادتمند را شرمنده ی الطاف و محبتهای بی شائبه ی خود کرده اید.سپاس بیکران.
محسن کاویانی
1391/12/7 در ساعت : 13:1:0
بسیار زیبا.
ءءءءءءءءءءءءءء
ممنون.
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/12/3 در ساعت : 17:46:56
عطسه هاي شيطاني تا كه اتّفاق افتاد

شاعرانگي گم شد از ره وفاق افتاد!

سكّه هاي ابليسي از ره وفاق آمد

ذهن منجمد پا ! شد در ره نفاق افتاد

درود برشما استاد
دست مريزاد.
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درودتان.از لطفی که به کمین دارید سپاسگزارم.
مهدی سیدحسینی
1391/12/3 در ساعت : 21:53:25
سلام

بهره بردم

ماندگار باشید
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درودتان.سربلندباشید.
علی اکبر مقدم
1391/12/5 در ساعت : 12:9:21
سلام و درود استاد خوش عمل عزیز.
لذت بردم
همیشه می خوانمتان و ذکر خیرتان در محفل فریمانیها برقرارست.

حلالمان کنید.


ازینکه سرمیزنید و تذکراتی بجا میدهید سپاسگزارم .
«««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««««
درود بر مقدم الشعراء.اگر ذکر خیر ذاست که حلالیت نمی خواهد.از اینکه به یاد ارادتمند هستید ممنونم.
سید علی اصغر موسوی
1391/12/4 در ساعت : 22:49:9
این چه نرد نامرد است بردو باختش سرد است
ما که جفت هم بودیم مهره ازچه طاق افتاد؟
***
سلام استادمعزز
غزل پرطمطراق و محکمی است
با قافیه ای مشکل در پرداخت،
که استادانه پرداخته اید.
موفق باشید و پیروز
یا حق !
_________________
درود بر استاد فرهیخته ی ارجمند.از حسن نظر بلندتان سپاسگزار و شاکرم.
ابراهیم حاج محمدی
1391/12/5 در ساعت : 17:11:33
درود و سلام بر استاد عزیز جناب خوش عمل:
در قلم نی ام امشــــــب بــــــــس عجیــــــب فاق افتاد
آنچنان که گــــــــوئی بر مــــــــاه انشــــــــــــقاق افتاد
انجمـــــــاد مغــــــــزم را بـــــــــــاز اشتـــــــقاق افتاد
درمحــــــیط شعــــر و معـــر چنـــــــــــد اتفاق افتاد
راهوار فرهنـــــگی لنــــگ شــــــــــــــد چلاق افتاد

بــــرّه هـــــــــای پـــرواری سیـــــــر کام آغـــــــوزند
گرگـــــهای درّنده چــــــشم حــــرص مـــــــی دوزند
خر خر است و سگ هم سگ کودنـند اگــــــر یوزند
خشک و تر به هــــــم سوزند تا که شعـلـــه افروزند
زآتـــــــــش دنائـــــــــت ها کانــــــــــدرین اجـاق افتاد

شد هوا مشــام آزار بــــوی چیــست ؟ خِنزیر است ؟
یا نه بـــوی مغـــــــزی از کلّــــــــه ی نحاریر است ؟
اختــــــیار یــاران اســـــــت یا قضــــا و تقدیر است ؟
حرف حبـس و تعزیــراست این چه رسم دلگیراست ؟
بیـــــــن دوســـــتان گویــــــی دوره ی فــراق افتاد

تا که بی صـــــفا کوشـــــــند غرقــــــــه در خلا لوشند
باده بی ریا نوشــــــند خرقــــــه یــا قبــــــا پوشـــــند
کشــــــتگان پاپوشــــــند بی نصیــــــب چـــــــاووشند
هــــر دو خون دل نوشـــــــند جامــه ی سیه پوشند
آن یکی که لاغر بــود این یکــی کــــــه چـــاق افتاد


بهره بردم وافر /فزون باد
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بر استادسخن.
تضمین نیمه کاره چه شیرین فتاده است
باور کنید از سر ما هم زیاده است...
محمد شکری فرد
1391/12/3 در ساعت : 20:29:44
سلام استاد خوش عمل...خواندم و آموختم...

زنده باشید.
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود و سپاس بیکران.
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/12/4 در ساعت : 21:27:12
چشمه ی لطافت بود ، شعر پارسی ، اما
برکه های نابش در ، دام ارتزاق افتاد
تا مکیدنی تر شد ، بیشتر مکیدیمش
دود با کباب آمد ، قحط در سماق افتاد
طعم شعر شیرین را ، شور و تلخ و تـُرشا کرد
جشنواره بازی ها ، آن چه اتفاق افتاد
...........
سلام و درود بسیار خدمت استاد خوش عمل عزیز و ارجمند
اگر چه شعر نبود آنچه گفته اید این جا
ولی دقایق تلخش همیشه شیرین است
گناه آینه ها نیست تاری تصویر
قصاص تیره دلی های زندگی این است..
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بیکران بر استاد دکتر نجوای بزرگوار.چشمه ی همیشه زلال طبعتان در جوششی مضاعف باد و از حضور دلگرم کننده تان سپاسگزارم.

عبدالله امان
1391/12/5 در ساعت : 12:8:39
هزاران درود بر استاد خوش عمل
شعر تان از عالى ترين ها بود خوشم امد
قربان دست تان
ممنون.
ءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءءء
درود بر عبدالله خان بیخود .مرحمت عالی زیاد و غمهایتان کم باد.
بازدید امروز : 1,194 | بازدید دیروز : 14,876 | بازدید کل : 123,002,560
logo-samandehi