ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



درخت هم نسل

پیشکشی نا قابل  به روح بلند  شهدا  

 
به یاد (شهید حمید لطیفیان)





در زیر سقف خانه ی  ما
بوی نم و باروت پیچیده
درخت هم نسل
درخت آشفته ی موجی 
بر خاک ریز باغچه  فرمان رواست
تو  هنوز
در میان ترمه ای قدیمی
در لا به لای نا مه هایی از خون زنده ای  
و من 
در ذهنم  هیچ خاطره ای از تو ندارم 

پدر  میگفت
  هنوز سنگر ها را   نچیده بودیم 
که
 ذهن پنجره  ها  چسب خورد 
هنوز
نگاه پنجره  ها  را نشکسته بود ند 
که شعاع خمپاره ها 
به سکوت کوچه  رسید 
 میگفت
تو آرامش را دوست داشتی
که 
 نماندی 

 امروز   
پدر  
خوشه های هم رزمت را
 از در خت  چید 
  
ترکش ها حیاط را نشانه   گرفتند
مادر بزرگ 
باران شد و
لکه های شیرین
خاطراتت را  
از سینه  کاشی ها  شست 

مدتی ست 
مادر بزرگ
باغچه را که  آب میدهد
سینه سر خ ها  را
با نام تو
صدا میکند 

نامت
هم چون همیشه بر سر کوچه 
بر در خانه حک شده 
 
و من  
امروز
چقدر دلم میخواهد 

عکس مغرور تو را ببوسم 



کلمات کلیدی این مطلب :  درخت ، هم ، نسل ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/1/20 در ساعت : 0:45:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  836


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نغمه مستشارنظامی
1392/1/21 در ساعت : 15:12:31
سحر جان تو روح لطیفی داری و همین برای شاعر شدن کافی است. مطمئنم که موفق می شوی. باز هم می خوانمت بانو
نغمه مستشارنظامی
1392/1/20 در ساعت : 16:35:7
زیبا و با احساس بود سحر جان


/////////////////////////////////////////
سپاس بانوی شعر و شعور
بازدید امروز : 3,862 | بازدید دیروز : 12,053 | بازدید کل : 121,809,969
logo-samandehi