ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بی کسی
 می چرخد او دوباره به دور خودش و باز
دنبال سایه اش به زمین خیره می شود
دنبال رد نور چراغ سفید شهر
می گردد او ، همین که هوا تیره می شود
 
می ترسد از سکوت و صدای نفس نفس
چشمان خسته ای که اسیر شرارت است
اصلا تمام زندگیش غصه می خورد
مانند مرد "زنده به گور"هدایت است
 
می لرزد او ، دوباره امانش نمی دهد
مهمان هر شبش ، دو سه قطره اضافه تر
شب ها که پای عکس دلش تار می زند
مثل گذشته می شود اما کلافه تر
 
هی گریه می کند نه برای گذشته اش
هی گریه می کند نه به پای جوانیش
هی گریه می کند که بفهمد تمام شد
بی شوق عاشقی همه ی زندگانیش
 
آتش ، سکوت ، دود ، صدایی شبیه مرگ
نزدیک اوست ، مثل رگ گردنش - خدا - 
دردی که گشته هم نفس خانه ی دلش
در سر ندارد از لحظاتش شود جدا
 
شب ها که در خیال خودش پرسه می زند
بر می خورد  دوباره به یک ارتباط سرد
باید گذاشت نام تو را روی ارتباط
یک عشق بی اساس ، هم آغوشی دو درد
 
اصلا عجیب نیست ، تو آدم نمی شوی
مسئول واژه واژه ی این بی کسی تویی
مانند قبل ، حرف تو پیچیده در دلم
تنها تویی بهانه ی دلواپسی ، تویی


کلمات کلیدی این مطلب :  بی ، کسی ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/30 در ساعت : 13:13:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  670


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,910 | بازدید دیروز : 12,053 | بازدید کل : 121,810,017
logo-samandehi