ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ما زندگان مرده ای بودیم

 

بر روی سینه ام سرت لغزید
تا میل درد و ماجرا کردیم؛
تن های ما به جان هم افتاد
در آب، تشنه خون به پا کردیم

در هم تنیده شد بدن هامان
لبخند، بی صدا قدم می زد
یک حس مبهم سراسر حرف
در زیر و روی ما قدم می زد

در سیل غم به سوی هم رفتیم
ما تشنگان پر خطر بودیم
تن های ما دچار هم بودند
در دست آب، غوطه ور بودیم

در هم تنیده شد بدن هامان
سرباز صحنه بی سپر می رفت
آغوش ما که سطح لیزی داشت
از دست آبِ تشنه در می رفت

در های و هوی دست ها گم بود
حرفی که پاره پاره می کوبید
قلبی که گيج و بی رمق می زد
در لذتی دوباره می کوبید

بر روی سینه ات سرم لغزید
بر روی سینه ام سرت افتاد
کوهی که از تب نمک می سوخت
بر روی زخم پیکرت افتاد

ما هرزگان هرچه تاریخیم
با تیغ و دشنه خاکمان کردند
در چشم ما سراب دوری بود
در آب، تشنه خاکمان کردند

دامان ما به داغ تهمت سوخت
ما درد سرسپرده ای بودیم
تن های ما چه ساده جان دادند
ما زندگان مرده ای بودیم

کلمات کلیدی این مطلب :  ما ، زندگان ، مرده ، ای ، بودیم ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/31 در ساعت : 10:9:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  964


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1392/2/31 در ساعت : 18:13:14
درود بر سراینده ی عزیز.ارادتمند از شعرهایی که لکنت دار و ناسلیس باشند -از هرکس که باشد- خوشم نمی آید.هرچند اینگونه شعرها مشحون از مفاهیم و معانی و تصویر و احساس و ... و ... باشند.صراحت لهجه ی کمین را ببخشایید.چون شما را شاعری خوب و مسلط و صاحب سعه ی صدر می دانم و می دانم که عاری از عقده های گوناگون هستید چنین گفتم.

...........................
ممنون از توجه شما به شعر. البته منظور شما رو دقيقا از لكنت دار بودن متوجه نشدم.
محسن نقدی
1392/3/21 در ساعت : 11:56:24
احسنت
زیبا بود
علی‌رضا پیش‌بین
1392/2/31 در ساعت : 10:57:23
بسیار زیبا سرودید گرامی. به خصوص تضاد هایش در مصراع های
در آب تشنه ... و ما زندگان مرده ای بودیم ...
محسن نقدی
1392/3/1 در ساعت : 12:20:30
زیبا بود
موفق باشید
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1392/2/31 در ساعت : 12:17:26
ما روح سر سپرده ای بودیم

جا نهای زخم خورده ای بودیم

مار فریب داده اند به خدا

انسان گنج برده ای بودیم


درود بر خانم اشرف گیلانی



از شعر زیبای شما لذّت یردم

همیشه شاعر ودلشادو ماناو نویسا بمانید.
حسین نبی زاده اردکانی
1392/3/14 در ساعت : 14:25:7
بر روی سینه ات چو سرش لغزید
بر خیز درب و پنجره محکم بند
تن هایتان به جان هم افتادند
آن را مزن به شعر خودت پیوند

بانو حیا و شرم کجا رفتست
ما را به خلوتت ز چه رو بردی
ازهرزگیت از چه زنی فریاد
وز هر چه برخلاف ادب خوردی

تهمت نه بلکه همتتان این است
چون درد سر سپرده ای هستید
تن هایتان چه ساده جان دادند
چون زندگان مرده ای هستید.
.........................

ببخشيد من هر چقدر اين شعرو مي خونم ارتباطش رو با شرم و حيا نمي فهمم!
به نظرم شما خيلي خيلي بد شعرو خوندين و البته اين ناشي از تصوراتيه كه افراد در ذهنشون دارن.
حسین نبی زاده اردکانی
1392/3/22 در ساعت : 3:31:31
سلام.

کاش به سوال سر کار خانم وفایی زاده جواب می دادید تا منظور شما از بیان :""ما هرزگان هرچه تاریخیم "" روشن میشد و آیا همین حرف خلاف شرم وحیا نیست و ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

...............................................

شما كه خودتون يك پا مفسر نيات و احوال ديگرانين!!! در ضمن ياد بگيريد كه از سطوح كلمات فراتر بريد البته احتمالا براتون سخته ولي ممكنه با تمرين بتونين اين كارو انجام بدين.
علی گیاهی
1392/3/2 در ساعت : 9:30:3
سلام سرکارخانم گیلانی

زیبا بود
دست مریزاد

بدرود
سارا وفایی زاده
1392/3/1 در ساعت : 10:44:44
درود بر شما خانم گیلانی
زیبا سروده تان را خواندم

* اما یک سوال؟؟؟؟؟

..............ما هرزگان هرچه تاریخیم..........

معمولا در اکثر شعرهایتان بکار گرفته اید
دقیقا متوجه منظورتان نمی شوم از این مصرع
یعنی همه ی ما آدم های هرزه ای هستیم؟
یا در شعرهای قبلیتان گفته بودید حرام زاده یا همچین اصلاحی بود که دقیقا به خاطر نمی اورم!!!!
ممنونم

رضا عبدیایی
1392/8/11 در ساعت : 19:2:40
دامان ما به داغ تهمت سوخت
ما درد سرسپرده ای بودیم
تن های ما چه ساده جان دادند
ما زندگان مرده ای بودیم..
بازدید امروز : 11,465 | بازدید دیروز : 12,053 | بازدید کل : 121,817,572
logo-samandehi