ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زندگی بی حساب می چرخد

تکیه بر باد می زنم وقتی بید مجنون قامتم خسته است
سرو را در خیال می بافم سروناز حکایتم خسته است

زندگی بی حساب می چرخدزندگی بی کتاب می چرخد
چارچوبم همیشه می لرزد هم محیط ومساحتم خسته است

ساعت از بس دویده بیهوده مثل من پشت مرز و محدوده
یک دقیقه سکوت کم دارد کل اجزای ساعتم خسته است

آرزویم دچار خمیازه است  خون ناکامی اش تر و تازه است
بس کشیده است آه وقت دعا سینه ی استجابتم خسته است

می کند موش با دمم بازی می شود از سکوت من راضی
دور دست ضعیف افتاده است پنجه های شجاعتم خسته است

 سهم من شد جنون ادواری زندگی بین خواب و  بیداری
شعرهایم همیشه بی تریبون  دست و پای شکایتم خسته است

تا کی این درد می شود تکرار راه دشوار روبرو هموار
بس که مرهم گذاشتم بر شعر دلم از دست طاقتم خسته است







 

کلمات کلیدی این مطلب :  زندگی ، بی ، حساب ، می ، چرخد ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/3/8 در ساعت : 16:32:21   |  تعداد مشاهده این شعر :  943


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید خصلتی
1392/3/9 در ساعت : 15:0:48
شعر به گونه ای آغاز می شود که گویی شخصیتی دیگر غیر از شاعر دارد روایتی را تعریف می کند.یعنی دو شخصیت در ابتدای شعر برای مخاطب رخ می نمایدیکی شخصیتی که قامتی خسته دارد واین قامت خسته به بید مجنون تشبیه شده است وشخصیت دوم که همان راوی وخود شاعر است از تکیه برباد زدن خود حرف می زند ودر اینجا با مرزی غیر قابل مشاهده ونامحسوس شاعر راوی، از شخصیت کالبدی ومادی خودش جدا دیده می شود واین شروع خوبی برای این شعر است.در مصراع اول بااینکه تکیه زدن به خاطر خستگی تن به ذهن مخاطب می رسد ولی از طرفی به خاطر اینکه این تکیه زدن بر تکیه گاهی به نام باد تعریف شده است تصویری از کاری عبث وبیهوده یا لااقل بی سرانجام دیده می شود.جدای از اینکه به قضاوت در مورد تکیه برباد زدن ومثبت یا منفی بودن آن بپردازیم ایجاد این فضای متناقض از نقاط قوت شروع شعر است.حتی در مصراع دوم سروی که در خیال تصور می شود وبه واسطه ی فعل "می بافم "مارا با نوعی خیال بافی رهنمون می کند نیز ادامه ی فضای قابل تقدیر مصراع اول است.هرچند عبارت سرو ناز چندان برای مخاطب شناخته شده نیست ووقتی در کنار واژه ی حکایت می آید،به نظر می رسد قدری به معرفی بیشتری برای مخاطب نیاز داشته است.
در ادامه به نظر می آید شعر در دام لفاظی افتاده است یا حد اقل در بیت دوم اینگونه است.عبارت زندگی بی حساب وکتاب به خاطرتعجیل شاعر در تکمیل مصراع اول به دو قسمت:زندگی بیحساب وزندگی بی کتاب تقسیم شده واین تکرار بی مورداوجی را که در بیت اول دیده می شد با افتی قابل ملاحظه روبرو کرده است.یا درادامه همین بیتچارچوبم همیشه میلرزد چندان تصویر قابل قبولی از چهارستون بدن منتقل نمی کند وهمینطورنسبت دادن خستگی به محیط ومساحت بدن دور از انتظار وبه زبانی دیگر بسیار نچسپ است.
در بیت بعد تعابیر زیبا وقابل تقدیری دیده میشود که می توانست به ادامه ی قابل توجه تری بیانجامد: ساعت از بس دویده بیهوده
یک دقیقه سکوت کم دارد...
در ادامه شعر به نظر میرسد شاعرسعی میکند خودش را به زبان اشعار گونه ی پست مدرن نزدیک کند.این روزها در دفاتر بسیاری از شاعرانی که خود را درقاب ژانر پست مدرن معرفی میکنند اینگونه ترکیب سازی هایی دیده میشود . تزاحم تصویری ،پراکنده گویی واستفاده از واژه ها وفضاسازی های خاص از ویژگی این شعرهاست اما درشعر شاعر محترم چنین نمونه هایی دیده میشود:
آرزویم دچار خمیازه است خون ناکامی اش تر و تازه است
می کند موش با دمم بازی می شود از سکوت من راضی
سهم من شد جنون ادواری زندگی بین خواب و بیداری
شعرهایم همیشه بی تریبون دست و پای شکایتم خسته است
این چند نمونه ی پایانی فقط از این گفته شد که مصراع های ابتدایی شعر وابیات پایانی با هم مقایسه وتفاوت زبانی آن دیده شود.واین نکته قابل ذکر است که من شعر شاعر محترم را در گونه ی اشعار پست مدرن ندیدم وشاید دور شدن شاعر از فضای ابتدایی شعر فقط به قصد نوعی نوآوری واستفاده از فضاهایی نو وغیر کلیشه ای بوده است وبس هرچند درایجاد اینفضا ناموفق بوده است.به همین اندازه بسنده می کنم وامیدوارم دوستان منتقد از جنبه های دیگر شعر ونقاط قوت شعر هم صحبت کنند.هرچند بنده فقط نقاط ضعف شعر را برجسته کردم.از شاعر محترم وخوانندگان به خاطر حوصله شان سپاسگزارم.یاحق
صادق ایزدی گنابادی
1392/3/9 در ساعت : 14:44:56
سلام برشاعر محترم
با اجازه شاعر حقير صرف نظر قافيه پاره راست شعر را به صورت اثري مستقل مي اورم
تكيه بر باد مي زنم وقتي
سرو را در خيال مي بافم
زندگي بي حساب مي چرخد
چار چوبم هميشه مي لرزد
ساعت از بس دويده بيهوده
يك دقيقه سكوت كم دارد
ارزويم دچار خميازه است
بس كشيده است آه وقت دعا
مي كند موش با دمم بازي
دور دست ضعيف افتاده است
سهم من شد جنون ادواري
شعر هايم هميشه بي تريبون
تا كي اين درد مي شود تكرار
من كه مرهم گذاشتم بر دل
كامل بودن اين شعر به همين شكل و شاعرانه بودن آن اثبات مي كند كه شاعر براي رسيدن به قافيه وردیف كه در بسياري از جايها نا جور افتاده است رنجي بيهوده بر خود هموار نموده است و مجبور شده است به چه تصوير سازي هاي بي منطق و انتزاعي دست يازد مثل سرو ناز حكايتم
و يا چقدر دست يازد به ايجاد تصاوير و محتوا هايي تكراري و هم پوشاننده مثل مثل من پشت مرز و محدوده
ويا تصاويري كليشه اي مثل زندگي بين خواب و بيداري و يا افتادن در دام شعار هايي از قبيل پنجه هاي شجاعتم خسته است و ...
بازدید امروز : 4,698 | بازدید دیروز : 10,735 | بازدید کل : 121,798,752
logo-samandehi