چه اتفاق عجیبی چه غصه شومی
نگاه بی رمقی که نداره مفهومی
چه اشتباه بزرگی چه قهوه تلخی
نگاه بهت غریبی به عکس آلبومی
شبیه هیچ کس نیست مرد غمگین که
که دار حادثه افتاده بر گلویش سخت
چه سرنوشت خرابی چه امر محتومی
سلام قاضی دهری سلام قسمت ها
بگو که متهمم وه چه حکم مرسومی
دوباره گریه کنی هقی هقی برابر با
صدای بغض همان مثل درد با تو می
که زیر چشم قشنگت کبود می ریزد
همان دو چشم سیاه همیشه معصومی
که ازسر مژه اش هی امید می بارید
به روی ا رزوی سرد و گنگ و موهومی
منم که متهم فاش کرده ام قاضی
نه با زبان رسایی نه چیز معلومی
منم که متهمم فاش کرده ام خود را
نه با سکوت بلندی نه شعر منظومی
دوباره متهمم حکم حکم قطعی شد
که از دوباره نوشتن دوباره محرومی
منم که آتش دفتر به جانم افتاده
تویی که مثل کبوتر همیشه آرومی
تویی که مثل کبوتر همیشه آزادی
منم که زنگی زنگی که رومی رومی
سلام قاضی دهری بخوان تو حکمم را
که اشتیاق عجیبم طناب حلقومی
به سرنوشت من افتاده تا ابد یعنی
همیشه تا به ابد تاهمیشه محکومی