ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



صادقانه و با دهان روزه نوشتم ، صادقانه بخوانید
دوستان و اساتید عزیزم در حیاتط وسیع و یا حیات خلوت سایت فارسی زبانان سلام
اگر قدرشناسی و خدا قوت گفتن به مهربانان جوان باور جوان یاور ، نامه ی فدایت شوم تلقی شود ،من به نوشتن این نامه های فدایت شوم افتخار می کنم و با هزاران بار نوشتن این نامه ها روحم را جلا می دهم. و اگر برای حمایت از خواهران و برادران شاعرم در شهرستان ها و یادآوری حق پایمال شده ی آنها در برابر کوتاهی ها ، قصورها ، خودخواهی ها ، و تصمیم های دورهمی و محفلی آقایان تهراااااان نشین  محکوم به تیغ زدن شوم ، این تیغ زدن را کم از جهاد نمی بینم، . من بر خلاف روند معمول این روزها ،که هرکس سنگ خود را به سینه می زند ، نه برای خودم بلکه برای حصور چند نفر از عزیزان  شایسته و پر افتخار این سالهای شعر آیینی  در دیدار با اساتیدم نامه نکاری ، مکالمه و مکاتبه کردم و این پیگیری مطالبات دیگران را که رفتار بسیار پسندیده ایست ،از خود آقایان قزوه ، اسماعیلی و سعیدی راد یاد گرفته ام . ضمن احترام به حق استادی این عزیزان و سپاس از مهربانی آنها به پاس تلاشها و محبت های همیشگی آنها و عرص فدایت شوم مجدد، اعلام می کنم که روند انتخاب اسامی شاعران برای حضور در دیدار، برای سفرهای شاعرانه ، برای چاپ کتاب ، برای داوری ها ، برای جشنواره ها توسط جمع محدود و همیشه درصحنه ی دوستان حوزه هنری و آن گروه چند نفره ی همیشگی پایتخت نشین پایتخت اندیش پایتخت محور جز جفا و حداقل آن جز خطا هیچ نیست. حتی اگر آن پایتخت نشین ها همگی بچه های شهرستان باشند  زیرا نسخه  ی نسیان و آب فراموشی تهران  به مزاج آ آنها خوش آمده است و نه تنها از حق  شهرستانی ها دفاع نمی کنند، بلکه به شیرین ترین شکل ممکن  دوستان پایتخت نشین را همراهی می کنند،  هر سال  حد اقل بیست  کنگره ، جشنواره ، همایش سراسری شعر برگزار می شود که در رقابت نفس گیر شاعران عده ای حایز رتبه ها و مقام های برتر می شوند. نمی دانم دوستان شورای عالی انتخاب مستقر در تهران چگونه براحتی از کنار ااسامی  این برگزیدگان می گذرند و خیلی راحت تر اسامی پیشنهادی  بعضی  از آقایان  بغل دستی را قبول می کنند تا در روز موعود و از صفحه ی تلویزیون کسانی را ببینیم که یا همیشه در صحنه اند یا اگر تازه واردند ، دوستان جلسه ی .... آقایان هستند، بر هیچکس پوشیده نیست  که گاهی اوقات  تعلق داشتن به برخی محافل و موسسه ها  بسیار مهم تر از انتخاب در کنگره های معتبر بوده است.
با این وجود و ضمن اقرار و اذعان به این حقیقت که حمایت ها و بزرگواری های ی عزیزانی همچون آقایان قزوه ، سعیدی راد ، اسماعیلی  در حق این حقیر و بسیاری از شاعران جوان کشورمان غیر قابل انکار و تردید است و با حمایت های این عزیزان راه موفقیت و پیشرفت را پیموده ام و پیموده ایم ! بازهم از محبت های این عزیزان سپاسگزاری می کنم و اعلام می کنم به پاس ایت محبت های فراموش  نشدنی حاضرم هزاران نامه ی فدایت شوم و دستبوسی بنویسم .اما اگر حرف دل خودم و دوستانم را ننویسم هم خیانت کرده ام و خیانت به شما را دوست ندارم.

. . قدرشناس محبت آقای قزوه و آقای اسماعیلی و آقای سعیدی راد هستم و هستیم. امضا یک بچه روستایی شهرستان نشین
کلمات کلیدی این مطلب :  شاعران ، شهرستانی ، شاعران ، تهران نشین ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/4/29 در ساعت : 20:8:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  1548


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مطهره عباسیان
1392/4/30 در ساعت : 12:11:47
البته گفتن اين نكته خالي از لطف نيست كه همانطور كه به چشم آمدن ها درجه دارد از چشم افتادن ها هم درجه دارد. هرگز خودم را در سطح و درجه دوستان شاعر توانايي همچون فردوسي، سليماني، شعباني، جعفري و.. نمي دانم. اما در همين درجه اي از شاعرانگي كه هستم گفتم همدلي و همفكري و حمايت خودم را از گفته هاي سيد نشان دهم كه خاموشي در اين وضعيت عين خيانت است.
فاطمه بیرانوند (سورا)
1392/4/30 در ساعت : 4:4:1
سلام دوستان
گفتنی ها را گفتید کاش کسی بود و می شنید
کاش گوش شنوایی پیدا میشد
لرستان شاعران زیادی دارد بعضی هاشان شاید قدرترند از شاعرانی که تریبون دارند اسم دارند و ... من با هیچ انجمنی ارتباط ندارم اما میدانم شاعران شایسته و مستعدی در این استان محروم هستند که بنابه دلایلی ناشناسند با این حال ایا این انتظار زیادی است که حداقل دو نفر بعنوان نماینده هر سال حق شرکت در این همایش را داشته باشند؟
من هرگز به این همایش دعوت نشده ام میخواهم بدانم چرا؟
حداقل سالی ده تا کنگره شرکت میکنم تا الان قریب به نود رتبه دارم که کاش نداشتم در این سالهایی که کنگره شرکت کردم از شعر دور شدم شعر هم از من دور شد نمیخواهم دوستان برداشت اشتباه کنند این رتبه ها ملاک شاعر بودن من نیست و میدانم که میفهمید چه میگویم
مهشید رهبری
1392/4/31 در ساعت : 9:25:46
سلام،من خودمو شاعر نمی دونم،نه اصلا،راه زیادی پیش رو دارم،ولی در حد خودم ازادبیات می دونم وبه شعراحترام میذارم،خوندن نظرخانوم شعبانی به دلم گفت بنویس
من شهرستانی ام،وگیلانی یک شهرکوچک،تازه در تکاپوی راه انداختن یک انجمن ادبی هستم(دراین حدکوچک!)نه کسی هست که دستمان رابگیرد و بالاببرد نه کنگره ای،همایشی البته دردوران دبیرستان و دانشجویی بنیانگذار کارهای ادبی بوده ام ومقام هم آورده ام،اما امکانات ما درمقابل دوستان پایتخت نشین،صفره!یعنی شما اوضاعتون از من بدتره؟ولی چاره ای جز امید و صبوری نداریم
درلابلای ناامیدی ها،استادقزوه ی عزیز به وبلاگم تشریف اوردند و اینجا رو به من معرفی کردند تا کورسوی امیدم خاموش نشود
اما شعرخوانی درمحضرآقا که جای خوددارد،همه دوست داریم باشیم،چه شعرهایمان خوب باشد و چه بد!اصلا رسم عاشقی آدم را می کشاند.ما که درلیست نیستیم،اما امیدواریم روزی راه یابیم و تجربه کنیم این همه عشق و شور را.
به امید موفقیت تمام شاعران عزیز و...
زهرا شعبانی
1392/4/30 در ساعت : 0:19:54
همیشه سلام
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه دوستان و فرهیختگان عزیز این محفل
من کاری به بحث تهران نشین یا شهرستان نشین بودن ندارم چرا که به عقیده بنده کرج و قم و اصفهان و مشهد و... هم به معنای واقعی شهرستان نیستند! شهرستانی که ما می خواهیم به چشم بیاید شهرهای کوچکی مثل گتوند است که اگر قیصر نبود هنوز هم نامش به گوش خیلی ها نخورده بود! شهرهایی که مردمش هنوز هم اگر بشنوند پیشه ات شاعری است به چشم دیوانه ها دیده و به باد تمسخر می گیرندت! شهرهایی که هنوز نمی دانند انجمن شعر چیست نمی دانند کتابخانه چیست نمی دانند اینترنت چیست! هنوز هم اگر اسم سایت شعر و کنگره و جشنواره و دیدار رهبری و اینجور چیزها را پیششان بیاوری با چشمان گرد شده می پرسند: یعنی اینجاها می رید چیکار می کنید؟!! اگر ساکن چنین شهرهایی باشی و بر حسب اتفاق علاقه و کششی به هنر در خود احساس کنی باید یک عمر با افکار شهر، با افکار هم شهریان و حتی با افکار خانواده و نزدیکانت بجنگی باید هر لحظه منتظر این باشی که یک نیروی بیرونی وادارت کند برای همیشه از خواسته هایت دست برداری و این وسط اگر با بی مهری اهل آن هنر و کسانی که به نوعی مریدشان شده ای هم روبرو شوی دیگر هیچ انگیزه ای برایت باقی نمی ماند!
شاید این را کسانی که هیچگاه در چنین شهرهایی زندگی نکرده اند نتوانند درک کنند اما می دانم خیلی از شما دوستان می دانید من چه می گویم!
سید محمد امین جعفری را می شناسم و می دانم که برخلاف خیلی ها همیشه خودش را فراموش کرده و حامی دیگران شده حتی اگر به ضررش تمام شود حتی اگر به چیزهایی متهم شود که حقش نیست!
می دانم یکی از کسانی که مورد حمایت این سید بزرگوار قرار گرفته من بوده ام.اگرچه هرگز شایسته ی این فداکاری نبوده ام اما در مقابل لطف بی دریغششان سر تعظیم فرود می آورم و از اساتید ارجمندم خواهش مندم دغدغه هایشان را به فال نیک بگیرند و خدای نکرده قضاوتی نکنند که در خور ایشان نباشد
پر حرفی ام را به بزرگواری خود ببخشایید و از دعای خیر بی نصیبمان مگذارید
یا حق...
امیر علی سلیمانی
1392/4/30 در ساعت : 14:47:44
سلام امین جان مطلع شدم امروز صبح با چند تن از جوانان همچون حسنا محمد زاده و سایرین تماس گرفته اند هر چند این تماس با تاخیر زیاد کمی جای تامل دارد ولی همین که این دوستان دعوت شده اند باید از متولیان برنامه تشکر کرد - ما که همچنان نیستیم البته - یا علی
علی رضا آیت اللهی
1392/5/2 در ساعت : 15:37:0
از : علیرضا آیت اللهی
« شعر »

ای که گفتی « شعر »
شعر بارانم .

پس ببار ای شعر؛
بر همه شاعر ؛
؛ که ندارد شعر
نه که چون خورشید؛
نه که چون دریا؛
نه که چون حُرمی ؛
نه که چون ابری؛
اوست یک تصویر ،
از سرابی چند ،
با جوایز خود ،
از سرآبِ سرند !

بشنویش شاعر ...
.... و بیا و مخند ! ؛
گریه دارد این
قصٌه ی کهنه :
شعر ناگفته ،
درٌ ناسفته
پیر و پست و پول ؛
همه را رفته...

آی ! گفتی شعر ؟!
شعر بارانم...
شعر بارانم ....
کشک یک من چند
باقلی باشد ، بهر مُلک خجند ...
امیر علی سلیمانی
1392/4/30 در ساعت : 1:58:51
امین جان برادر عزیزم ، لحنت لحن من نیست ولی حرفت حرف من است
من شاعری جوان و همیشه امیدوارم ، اما این روزها روزهای دلسرد شدن است - حرف من گلایه از شخصی چون جناب قزوه نیست که لااقل محبت ایشان بر من ثابت شده است (بی تعارف)
اما امروز میخواهم صریح و صادق صحبت کنم ، مثل شما با زبان روزه ... پس امیدوارم اساتید ارجمندم آزرده نشوند ، من به واسطه شروع شعر با سن کم همیشه مورد تشویق همین دوستان بوده ام اولین بار در 16 سالگی در جلسه دیدار شاعران با رهبر حاضر شدم و در اکنون جوانی 23 ساله ام ، اگر ملاک افتخارات ادبی به جرئت می کنم در این هفت سال هیچ شاعری در کشور به قدر من و علی فردوسی برگزیده کنگره ها نبوده اند ، تندیس های بی شمار خانه ام گواه این ماجراست ، حاضرم دوستان نام یک کنگره شعر کشور را بیاورند که من لوح تقدیر آن را نداشته باشم .
اوایل می گفتم خوب نوجوانم و نباید بخوانم ، ولی هر سال یک نوجوان در جلسه دیدار شاعران می خواند اسم نمی برم ولی این نوجوانان عزیز که آینده درخشانی انشاالله خواهند داشت صرفا با روابط (یکی دوست رییس یک موسسه و دیگری شاگرد فلان شاعر بود) شعر خوانند ، گواه صحبتم مصاحبه خود جناب قزوه در هفته نامه پنجره دوسال پیش است که نام مرا به عنوان کسی که باید به عنوان جوان ترین فرد می خواند و نخواند آورد و متولیان وقت را ملامت نمود (سندش حی و حاضر است ) هر سال در پایان جلسه چند نفر از جوانانی که شعر خوانده بودند می گفتند شما باید می خواندی و پیش کسوتان با تاکید می گفتند شما سال بعد حتما می خوانی .
من لیست کاملی از شاعران جوانی که در سال های 85 تا 92 شعر خوانده اند (و برخی چند بار خواننده اند ) را دارم فیلم ها را هم دارم حاضرم بنشینیم و سوابق دوستان را بررسی کنیم ، به همین ماه قسم شاعری در جلسه دیدار با شاعران شعر خواند (و شعر ضعیف خواند) که من قبل و بعد از برنامه حتی یکبار هم ایشان را در فضای ادبی (چه مجازی و چه حقیقی ) زیارت نکرده ام . برسیم به امسال
از عید تا همین یک هفته پیش بارها و بارها توسط دوستان حوزه به من گفته شد که امسال جزو شعر خوان ها هستم (حتی دوبار خود جناب قزوه با تاکید گفت امسال حتما می خوانی ) . حتی دوبار از من شعر گرفتند ولی متوجه شدم حتی امسال دعوت هم نیستم .
جالب این است که می گویند امسال به کسانی که تاکنون نیامده اند میدان داده اند ، با این حال من می شناسم دوستانی را که هر سال بوده اند و امسال هم هستند (بحث من پیشکسوتان نیست که احترام این اساتید بر همه ی ما واجب است )
من اصلا مسائل را شخصی نمی کنم که این کار کوته فکران است ، مطمئنا اساتید شورای انتخاب با من کدورتی ندارند چرا که فهمیدم شاعران جوان و موفق بسیاری امسال دعوت نیستند . شاعرانی که به گواه همین ارگان ها شاعران جوان موفق اند . همین سه هفته پیش در جشنواره علی اکبر پنج نفر به عنوان جوانان برتر گروه ادبیات انتخاب شدند که از این جمع دو نفر شعر و بقیه داستان بودند و من نیز جزو آن دو نفر بودم ، یعنی واقعا حق من نیست ... حق علی فردوسی نیست ، حق رضا نیکوکار نیست ... حق زهرا شعبانی نیست ... حق حسنا محمد زاده نیست ... اگر حق اینها نیست که ...
امین جان ، من شعر خوانی در دیدار شاعران با رهبر را دوست دارم ، همه ی ما می دانیم که این برنامه اساسا معنوی ست ، و شاید برای امثال من از جوایز صد ها کنگره ارزنده تر است ، این است که وقتی این رویداد از ما دریغ می شود دلسرد می شویم ، من اگر در هزار کنگره شعر به ناحق برنده نشوم حرفی نداشته و ندارم .

جناب قزوه ، جناب اسماعیلی ، جناب سعیدی راد ، و جنابان دیگر ... همه ی شما اساتید من هستید و احترامتان بر من واجب است . امیدوارم توهینی نکرده باشم که اگر اینگونه است همینجا عذر مرا بپذیرید و بگذارید به حساب جوانی و ناپختگی

یا علی - علی سلیمانی
مطهره عباسیان
1392/4/30 در ساعت : 12:6:19
سلام.
هنوز هم به همدلی و همصدایی حقیقی خودمان اندک امیدی دارم ...
چقدر حرف هاي مشترك در اين پنجره هاي باز شده مي توان خواند اما من به سهم كم خودم فقط همه دغدغه ها را تاييد و پاي دردل هاي بحق را امضا مي كنم چرا كه يك بار با حرف زدن در حياط خلوت، مورد بي مهري دوستاني قرار گرفته ام كه پيش از اين جواب پيامك هايم را مي دادند اما بعد از آن صحبت هاي صميمي! ديگر ما را داخل آدم حساب نمي كنند...

سيد محمد امين جعفري عزيز، علي فردوسي مهربان، زهرا شعباني عزيز دلم و... اين حرف ها فقط ما را از چشم ها مي اندازد...
رضا نیکوکار
1392/4/30 در ساعت : 14:58:56
هوالعادل
هرکار کردم که مثل همیشه ی رضانیکوکار سکوت پیشه کنم و بغض چندین ساله را باز نکنم لطف زلال برادرانم علی سلیمانی و علی فردوسی که آن ها را نیز از همین جشنواره های شعر که آن را نیز عده ای به کم لطفی خود، نمی بینند و نمی خواهند ببینند نگذاشت . در طول این سال ها که خاک مقدس صحنه ادبیات را خورده ام و می خورم بارها و بارها شاهد اجحاف هایی در حق خود و تعداد انگشت شماری شاعر دیگر بوده ام و در مقابل بسیار بوده اند که هنوز پا به عرصه ی شعر نگذاشته صاحب منصب و مقام و پست و....شده اند که اگر مرورکنی کارنامه ادبی شان را دریغ از لااقل یک شعر. اشتباه نکنید دوستان حمل بر خودستایی نشود من نه خود را شاعر می دانم نه منتقد و نه هر چیز دیگر.برای منِ رضانیکوکار از تمام این سالها همین کافی ست که مادری با چشم های بارانی بگوید هر وقت می روم مشهد و وارد حرم علی بن موسی الرضا(ع) می شوم با شعر زائر بارانی شما ورود می کنم . به والله همین برایم کافی ست از همه ی زرق و برق های دنیایی که به چشم دیده ام نادیده های بسیار را.
علی سلیمانی علی فردوسی
. این روزها می گذرند، این بحث ها تمام می شوند و ما دوباره آرام می شویم مثل سال هایی که پشت در ماندیم، مثل سال هایی که صف به صف جلوتر آمدیم تا حذف شدیم. حذف شدیم چون مرتب جلوی چشم دوستانمان نبودیم چون گمان می کردیم شعرمان گویای شایستگی مان است و از ماه ها قبل دنبال پیگیری کننده و میانجی و اینجور چیزها نمی گشتیم.نه نامه ای نوشتیم نه شعری فرستادیم نه تلفنی زدیم . این روزها می گذرند و خدایی که در این نزدیکی ست می بیندمان...
ماه پربرکتی است دعای خیرتان را محتاجم

ان الله مع الصابرین
رضانیکوکار
رشت
علی فردوسی
1392/4/29 در ساعت : 23:37:0
برای امثال من شعرخوانی در بیت رهبری مثل ایستادن در یک صف بوده است. سال ها به این جلسه دعوت نشدم و بعد از چندین سال صبوری و تلاش بالاخره توانستم به این جلسه راه پیدا کنم. سال اول در ردیف آخر نشسته بودم و هر سال یک ردیف جلوتر آمدم تا سال گذشته به ردیف یکی مانده به اول پشت سر دوستانی مثل امید مهدی نژاد عزیز رسیدم. گمان می کردم شاید امسال دیگر نوبت به من رسیده باشد اما گویا وقتی به اینجای صف می رسی باز باید بروی ته صف و قرار نیست به صف اول برسی. من برای اینکه افتخار شعرخوانی در این جلسه را پیدا کنم راهی غیر از تلاش شاعرانه و بهتر سرودن بلد نیستم البته دوستانی مثل رضا نیکوکار هستند که از من مقدم ترند و ای کاش دست کم آنها دعوت می شدند. ای کاش روزی روزگاری انتخاب شاعران برای شعرخوانی آئین نامه و دستورالعمل مشخصی پیدا کند تا همگان تکلیف خود را بدانند.
سید محمد امین جعفری حسینی
1392/4/30 در ساعت : 1:35:13
برادر عزیزم علی فردوسی مهربان
خواهر نجیبم سرکار خانم زهرا شعبانی
از احساس پاک شما و دغدغه مندی شما ممنونم
این را با صراحت تمام می گویم که اولا نمی دانم خود شما چقدر بابت عدم دعوت به دیدار ناراحت هستید اما من بیش از هر چیز به خاطر این ناراحت هستم که هر دوی شما و چند نفر دیگر در سال های نود و نود و یک در هفتاد یا هشتاد درصد جشنواره ها و کنگره های ملی معتبر شعر برگزیده شده و حتی مقام های اول یا دوم این کنگره ها را کسب کرده اید اما اما اما اما اما به اندازه یکی از اعضای جلسه ی شعر فلان فرهنگسرا یا فلان موسسه هم مورد حمایت و توجه نیستید
این ناراحتی بنده را وادار کرد که بون آنکه خودم را داوطلب حضور و دعوت اعلام کنم و با تمام وجود در قامت مدافعان شما و سایر کسانی که استحقاق بیشتری نسبت به همیشه در صحنه ها یا جوانان نو قدم محافل پایتخت دارند ،، از استاد قزوه واستاد اسماعیلی خواهش کنم که
ای که دستت می رسد کاری بکن و شاهد پیگیری های این عزیزان هستم اما باید عرض کنم که در سال های سفر آقای قزوه به هند مافیا ها و مافیاک های زیادی در حوزه و ارشاد و فرهنگسراها وموسسسه های تهراااااااان شکل گرفته اند که امید ها را خیلی کم رنگ کرده اند
ولی من نا امید نشده ام
چون هنوز هم به همدلی و همصدایی حقیقی خودمان اندک امیدی دارم
سید محمد حسین ابوترابی
1392/5/5 در ساعت : 2:39:44
سید امین جان جعفری
ادبیات کشور متاسفانه دست آقایانی افتاده است که برای دوستان و رفقای پایتخت نشینشان عزت و احترام قابل اند
چاپ کتاب توسط تکا-دعوت برای بیت رهبری در نیمه ماه مبارک و جلسات شعر آیینی بیت و دیگر حقوق مختص این عزیزان است
و ما شهرستانی ها باید در صف بمانیم تا مگر یک روزی با رابطه یا شعر تقدیمی نوبت به ما برسد
که ما هم اهلش نیستیم و ایمن کار را نخواهیم کرد
به قول نیما آن که غربال در دست دارد از پی می آید
اینها ماندگار نیست
بی خیال
بارها شعرم را خدمت آقا فرستاده ام و ایشان نیز تفقد فرموده اند
نیازی نیست که منت این آقایان را بکشیم
تا پشت تلویزیون همه ما را در کنار رهبری ببینند
اینها می گذرد اما قبامتی هم هست
مطهره عباسیان
1392/4/30 در ساعت : 12:12:3
البته گفتن اين نكته خالي از لطف نيست كه همانطور كه به چشم آمدن ها درجه دارد از چشم افتادن ها هم درجه دارد. هرگز خودم را در سطح و درجه دوستان شاعر توانايي همچون فردوسي، سليماني، شعباني، جعفري و.. نمي دانم. اما در همين درجه اي از شاعرانگي كه هستم گفتم همدلي و همفكري و حمايت خودم را از گفته هاي سيد نشان دهم كه خاموشي در اين وضعيت عين خيانت است.
مرضیه فرمانی
1392/4/31 در ساعت : 12:24:23
درود ها برادر خوبم جناب جعفري
درود ها بر شما و دغدغه هايتان
سید محمد امین جعفری حسینی
1392/4/31 در ساعت : 13:41:0
خواهر خوب و نجیبم سرکار خانم فرمانی
سلام
از لطف سرشار شما به برادر کوچکتان سپاسگزارم
سید محمد امین جعفری حسینی
1392/4/31 در ساعت : 13:40:52
خواهر خوب و نجیبم سرکار خانم فرمانی
سلام
از لطف سرشار شما به برادر کوچکتان سپاسگزارم
سید محمد امین جعفری حسینی
1392/4/31 در ساعت : 13:41:7
خواهر خوب و نجیبم سرکار خانم فرمانی
سلام
از لطف سرشار شما به برادر کوچکتان سپاسگزارم
امیر علی سلیمانی
1392/4/30 در ساعت : 1:41:25
من حرف ها دارم
سید محمد امین جعفری حسینی
1392/4/30 در ساعت : 2:55:41
علی سلیمانی عزیز سلام
آنقدر در مورد تعداد عناوین و افتخارات و مقام های شما اطمینان داشتم که حتی یک درصد هم گمان نمی کردم که دراین دیدارها شعر نخوانده باشی
و حالا که این حقیقت را شنیده ام که شعر نخوانده ای سندی محکمتر از شما برای حرفها و دغدغه هایم سراغ ندارم
1 کسب مقام ها و عناوین بسیار
2 شعرهای درخشان و مثال زدنی در حوزه ادبیات آیینی و اجتماعی و رسمی
3 جوان بودن +اینکه در تمام این سالهای نوجوانی تا کنون بهتر ازکسانی مثل ...... و...... می توانسته ای عیار شعر نوجوانان ما را نشان دهی
4 برای همه ی دیده های فرهنگی و اجتماعی کشورمان احساس مسوولیت کرده و شعر سروده و منتشر کرده ای
شعر نخواندن امثال تو و علی فردوسی کارنامه سیاه تصمیم گیران را سنگین تر کرده است
فکر می کنم حضور تو در سیاهه ی محروم ماندکان از حضور موثر در این دیدار بهترین نشانه برای این است که استاد قزوه ، استاد ، سعیدی راد و استاد اسماعیلی باور کنند که ما باهیچ محفل دور همی که تصمیم های تباه می گیرند دشمنی نداریم
حضور و شعر دو گروه در این دیدار و مراسم ها و امتیازات مشابه دلهای ما را می آزارد
1 عده ای همیشه در صحنه که باری به هرجهت و به هر دلیل و به هر فلسفه و به هر نلاک و به هر اعتبار و به هر کفت و زهر مار همواره هستند و همیشه هستند و هیچگاه روحیه ی کسانی مثل قزوه و سعیدی راد و اسماعیلی و سیمیندخت وحیدی را ندارند
2 عده ای نوجوان ، جوان ، میانسال ، کنسال کمتر شناختته شده که فوتبال را با پوشیدن پیراهن تی ملی شروع می کنند و جای وانان در نوبت مانده و البته شایسته ای چون شما را می گیرند . و هیچ مزیتی بر دیگرانو شما تدارند مگر آنکه از اعضای جلسه ی ....پ باشند یا ارتباطی با آقایان تصمیم گیر داسته باشند

دو خواهش مهم از سما و همه ی برادران و خواهرانم دارم
اول آنکه فقط به هین دیدار و دعوت شدن و نشدن این دیدار نپردازید. چون این درد کهنه در مورد موارد بسیاری مثل چاپ کتاب ها ، تقدیرها ، سفرها ، ، نیز جاریست که خیلی مورد غفلت قرار می د6یم و زود فراموش می کنیم
دوم آنکه حساب انسانهایی مثل آقایان قزوه ، اسماعیلی و خلیل عمرانی و خانم وحیدی و .. را از آدم های همیشه در صحنه و بی فایده ی دیگر و همچنین اون گروه بی صلاحیتی که اخیرا به تصمیم گیری ها راه یافته اند ، را کاملا جدا بدانید
بازدید امروز : 9,365 | بازدید دیروز : 11,527 | بازدید کل : 123,022,258
logo-samandehi