ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



جریان شناسی مخالفان "نیما "

 

 

 

   به انگیزه بزرگداشت زادروز تولد نیما یوشیج(۱۳ دی):

 

            جریان شناسی مخالفان نیما

 

 

                                

از شعـرم خلقي به هم انگيـختـه‌ام

 خوب و بدشان به هم در آميخته‌ام

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را، كآب

 در خوابـگه مورچـگان ريخته‌ام



اين حقيقت كه نيما مخالفان زيادي داشت ـ و دارد ـ بر كسي پوشيده نيست. چرا كه نيما به زعم خودش با كاري كه كرد، «آب در خوابگه مورچگان» ريخت و خواب هزاران ساله آنها را بر آشفت!

نكته ديگر اين كه بر خلاف تصور بسياري از مردم، طيف مخالفان نيما از آغاز شكل‌گيري شعر نو تاكنون فقط به «سنت‌گرايان متعصب» محدود نمي‌شود. به شهادت تاريخ معاصر، مخالفان نيما از چند طيف مختلف هستند كه البته نيت و انگيزه همه آنها در مخالفت با نيما و شعر نو يكي نيست. بعضي به علت حسادت،‌ گروهي به دليل پاسداري از ميراث ادبيات پارسي، عده‌اي از سر جهل و ناآگاهي و جمعي نيز به انگيزه «ماهي گرفتن از آب گل آلود» بر طبل مخالفت با نيما كوبيدند. به هر شكل اين مخالفت‌ها باعث شد كه نيما به مدت 25 سال در مهجوري و گمنامي به سر برده و از سوي عوام و خواص مورد تمسخر، تحقير و بي‌مهري قرار گيرد. شمس لنگرودي در اين خصوص مي‌گويد:

«نيما پس از بيست سال تلاش، نه فقط در ميان توده‌هاي شعر دوست ناشناخته ماند، بلكه از سوي روشنفكران نوگرا نيز چندان كه شايسته اوست، جدي گرفته نمي‌شود.»

                                      (نيما يوشيج، شمس لنگرودي، ص 98)

«... و اين مطلب را آل‌احمد بعدها ـ در آذر ماه 1340 ـ نوشت. در سال 1325، پدر شعر نو ايران ـ بعد از 25 سال ـ ناشناخته‌تر و مطرود‌تر از آن بود كه كسي، چيزي درباره شعرخواني او در آن شب ـ در نخستين كنگره نويسندگان ايران ـ بنويسد.»

                                                                      (همان، ص 104)

به طور كلي مخالفان نيما را در چهار گروه مي‌توان تقسيم‌بندي كرد:

1ـ مدعيان پيشوايي شعر نو (تجددخواهان افراطي)

2ـ سنت‌گرايان متعصب

3ـ سنت‌گرايان معتدل (اعتداليون رمانتيك)

4ـ متشاعران فرصت‌طلب

1ـ مدعيان پيشوايي شعر نو

اولين جبهه مخالفان نيما، مدعيان پيشوايي و رهبري جريان شعر نو بودند. اين جريان در نيمه اول دهه بيست با هدف انكار نيما به عنوان بنيانگذار شعر نو به ميدان آمدند. از قرائن و شواهد تاريخي پيداست كه مخالفت اين گروه با نيما تا حدود زيادي در «حسادت» و «خودبيني» ريشه داشته است. در راس هرم اين مخالفان، دكتر پرتو تندركيا (شاهين) قرار دارد. تندركيا در مهر ماه 1318 با صدور بيانيه‌اي آتشين مدعي پرچمداري شعر نو و انقلاب ادبي در شعر پارسي مي‌شود و با طعن و كنايه، نيما را مخاطب قرار مي‌دهد و مي‌گويد:

«بعد از 1318، فارسي تمام آهنگين‌سازان زدوده است و نو، اين خود يكي از بهره‌هاي بزرگ انقلاب نوزاي ادبي به شمار مي‌رود. گويي همه بر شيوه‌ انقلاب رفته‌اند؛ حتي كساني كه كلماتي بي‌معني رديف كرده‌اند، آهنگ كلمات‌شان به طور كلي همساز با گوهر فارسي. البته پيش از 1318، قطعات زدوده‌اي وجود داشته، ولي شكوفه‌هايي است اتفاقي كه در زمستان تنيده. بعد از 1318، بهار است!»

           (پرتو تندركيا (شاهين)، نهيب جنبش ادبي، 1335،‌ ص 194)

از ديگر كساني كه مدعي شعر نو بودند، از «هوشنگ ايراني» بايد نام برد. علاوه بر اين دو تن، شاعران نوانديشي همچون: محمد مقدم، تقي رفعت، بانو شمس كسمايي، جعفر خامنه‌اي،‌ ابوالقاسم الهامي (لاهوتي)، و جواهري (روا هيچ) در گروه شاعراني بودند كه هر يك با نوآوري‌‌هاي خود در زبان و خلق‌ آثاري در قالب نو، بستر را براي ظهور نيمايي و تثبيت آن فراهم كردند و در نهايت زمينه و زمانه براي تجدد‌طلبي و «رنسانس‌ ادبي» مهيا شد.

نكته‌اي كه در مورد افرادي همچون هوشنگ ايراني و تندركيا بايد گفت اين است كه بنيان تجددخواهي اين گروه بر پايه الگوبرداري صرف از نظريه‌هاي غربي (شعر سوررئاليستي (Surrealisme) و دادائيستي (Dadaisme) استوار شده بود و علاوه بر اين، دغدغه و تعلق‌ خاطري به پاسداري از ميراث گرانسنگ ادب پارسي نداشتند. جالب است كه بدانيد شعر «سنگر خونين» (ابوالقاسم لاهوتي، اولين شعري است كه در قالب شكسته عروضي سروده شده است (1302 ه.ش). البته اين شعر ترجمه موزون شعري از ويكتور هوگوست.

«جرقه» نيز نام اولين مجموعه شعر نيمايي است كه در سال 1324 چاپ شد. شاعر اين مجموعه «منوچهر شيباني» است. شمس لنگرودي ضمن تعريف خاطره‌اي از شيباني‌ مي‌گويد:

«منوچهر شيباني در گفت‌وگويي كه در سال 1373 در منزلشان با هم داشتيم به نكته جالبي اشاره كرد كه در شناخت كيفيت و علل اجتماعي تحول شعر نو قابل توجه است. ايشان مي‌گفت من اين شيوه از شعر نو (شعر نيمايي) را، در زمان اشغال مازندران، با شنيدن شعري از ابوالقاسم لاهوتي، از زبان سربازي روس، آموختم. مي‌گفت من تا آن وقت نام نيما و حتي ابوالقاسم لاهوتي را نشنيده بودم، و سرباز روس از اين كه من باني شعر نو در ايران (يعني لاهوتي) را نمي‌شناختم، حيرت مي‌كرد!»

                        (شمس لنگرودي،‌ نيما يوشيج، صص 101 و 102)

آنچه كه درباره تجددخواهان افراطي بايد گفت اين است كه از اين گروه، هيچ كدام نتوانستند جريان شعر نو را تداوم بخشند و به توفيقي دست يابند. علت اين ناكامي و شكست نيز مشخص است. تندروي هاي اين گروه در تجدد‌خواهي و بي‌توجهي به زيرساخت‌هاي فرهنگي و ديني جامعه ايراني در عرصه نوآوري و خلاقيت، راه را بر تداوم اين جريان سد كرد و امروز در تاريخ شعر نو، تنها نامي از آنها باقي مانده است و بس.

2ـ سنت‌گرايان متعصّب

«سنّت‌گرايان متعصب» طيف دوم مخالفان نيما را تشكيل مي‌دهند. افرادي چون: دكتر مهدي حميدي شيرازي، ملك‌الشعراي بهار، رعدي آذرخشي، رهي معيري، صورتگر و .... در ظاهر علت اصلي مخالفت اين گروه با نيما، ادّعاي پاسداري از ميراث گرانسنگ ادب پارسي بود. اين گروه خود را سنگربانان شعر سنتي مي‌دانستند و كار نيما را در حوزة شكستن اوزان عروضي و كوتاه و بلند كردن مصراع‌ها بدعتي خطرناك مي‌دانستند كه بايد با آن مقابله مي‌شد. البته با بررسي قرائن و شواهد به نظر مي‌رسد انگيزه‌هاي شخصي نيز در اين مخالفت‌ها دخيل بوده است كه در اينجا قصد پرداختن به آن را نداريم.

سيروس طاهباز دربارة مخالفت ريشه‌دار دكتر حميدي شيرازي با نيما چنين مي‌گويد:

«سال 1325 نخستين كنگرة نويسندگان ايران تشكيل مي‌شود... بعد كه نوبت شعر خواندن‌ها مي‌رسد، دكتر مهدي حميدي اين شعر را دربارة نيما مي‌خواند:

سه چيز هست در او: وحشت و عجايب و حُمق

سه چيز نيست در او: وزن و لفظ و معنا نيست

اگر زماني خود اين سه بود و آن سه نبود

بعيد نيست كه شعري شود كه شيوا نيست...

در اينجا ملك‌الشعراي بهار كه رئيس جلسه بوده، حرف شاعر را قطع مي‌كند كه كنگره جاي خواندن اين شعرها نيست. نيما از جا بلند مي‌شود و مي‌گويد: آقاي رئيس! اجازه بدهيد بخواند. آينده قضاوت خواهد كرد كه شعر كدام يك از ما مي‌ماند، و ديديم كه اين آينده چه زود رسيد.»


      (كماندار بزرگ كوهساران، سيروس طاهباز، صص 436 و 437 )

نيما اما به خاطر اعتقاد و ايمان راسخي كه به كار خويش داشت، همة اين تحقيرها و زخـــم‌زبان‌ها را به جان مي‌خريد و خَم به ابرو نمي‌آورد. او گوشش از صداي آيندگان پر بود و خوب مي‌دانست كه نسل فردا قـــدرشناس مجاهدت‌هاي 30 سالة او خــــواهد بود. از همين رو بي‌اعتنا به همة اين حرف‌ها، استوار و ثابت‌قدم و با «خودباوري» تمام به راه خود مي‌رفت و همچنان آب در خوابگه مورچگان مي‌ريخت:

«از قضاوت هيچ كس در خصوص اشعار من نگران نباشيد... حرف كسي باري از روي دوشي برنمي‌دارد. من همين قدر بايد از عنايتي كه جوانان نسبت به كار من دارند، متشكر باشم... به نظر مي‌آيد كه در سوراخ مورچه‌ها آب مي‌ريزم و تفاوت من با مردم در اين است كه مردم دربارة من فكر مي‌كنند، امّا من اين طور زندگي مي‌كنم، و همه چيز در زندگي است.»

                           (نامه‌ها، نامه به احمد شاملو، صص 499 و 500)



3ـ سُنّت‌گرايان معتدل

پيشتر نيز اشاره شد كه در كنار شعر نيمايي (جريان اصلي شعر)، جريان‌هاي ديگري هم شكل گرفت كه صدالبته متأثر از شيوه و اســـلوب نيما و شعر نيمايي بود. يكي از اين جريان‌ها كه بعد از شهريور 1320 در عرصة ادبيات ايران، ‌نمود نسبتاً قدرتمندي پيدا كرد و حـــدود يك دهه بر فضاي ادبيات ايران تسلّط يافت، جريان «سنّت‌گرايان معتدل» بود. جرياني كه در شكل‌گيري و تكوين آن، شاعراني همچون: استاد شهريار، دكتر پرويز ناتل خانلري (پسرخالة نيما)، دكتر مجدالدين ميرفخـــرايي معروف به «گلچين گيلاني» و سرايندة شعر معروف و خاطره انگيز «باز باران»، فريدون تولّلي، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن و منوچهر شيباني بودند.

تعلق خاطر طلايه‌داران اين جريان ادبي به قالب‌هاي پيوندي ودو رگه‌اي همچون «چهارپاره» و «دوبيتي‌هاي پيوسته» بود كه امروزين‌تر به نظر مي‌رسيدند و مُخاطبين بيش‌تري را جذب مي‌كردند.

تأثيرپذيري اين گروه از شاعران از نيما امري غيرقابل انكار است. براي مثال شاعراني چون: فريدون توللي و ناتل خانلري اولين اشعار خود را با الهام از «افسانة» نيما سرودند، ولي از آنجا كه مي‌خواستند خود را باني شعر نو معرفي كنند،‌ هميشه اين تأثيرپذيري را كتمان مي‌كردند و همين امر بود كه باعث آزردگي نيما مي‌شد و او را وادار مي‌ساخت تا براي دفاع از حقانيّت ادبي خويش به افشاگري دربارة اين جريان بپردازد:

«اين جوان ـ خانلري ـ آينده را نگاه نمي‌كند... جوان‌هاي ساده‌لوح ديگر را (مثل نادرپور و توللي) به دور خودش مي‌كشد و هر كدام يكي از مدل‌هاي مرا (كه بين قديم و جديد است) سرمشق كار خود قرار داده، عنوان مي‌دهند كه به شعر من، صورت كامل حسابي را داده‌اند. يعني به دور انداخته‌هاي مرا وسيلة پيشرفت كار دنيايي‌شان قرار مي‌دهند.»

                 (برگزيدة آثار نيما به نثر و يادداشت‌هاي روزانه، ص 240)

نيما هوشمندانه دريافته بود كه پيروي خانلري از او صادقانه نيست؛ چرا كه هدف خانلري از تظاهر به تجدّدخواهي و نوگرايي، چيزي جز ادّعاي پيشوايي شعر نو نبود:

«اين جوان مي‌خواهد پيشوايي شعر را از دست من بگيرد و همه‌اش مي‌گويد من هم چنين گفته‌ام و چنين گفته‌اند، ولي به چاپ نرسيده است.»

                                                              (همان، صص 232 ـ 230)

 
 
 

 

و امّا حدود سال‌هاي 1327 از بطن اين جريان، نسل جديدي از شاعران سر برآوردند كه ضمن تأثيرپذيري بيش‌تر از نيما (البته در صورت) از زباني رُمانتيك برخوردار بودند . به همين خاطر نام آن‌ها را مي‌توان «اعتداليون رمانتيك» نهاد. شاعراني همچون: هوشنگ ابتهاج (سايه)، سياوش كسرايي، نادر نادرپور، اسماعيل شاهرودي(آينده)، نصرت رحماني، حسن هنرمندي، فريدون مشيري، محمد زُهري و ... اشعار اين گروه از شاعران به خاطر برخورداري از مؤلفه‌هايي چون: سادگي، لطافت، صميّميت و رمانتيسم، دايرة مخاطبان شعر را گسترش داد و مورد قبول و پسند بسياري از مردم واقع شد. شعر «كوچه» فريدون مشيري از معروف‌ترين اين شعرهاست:

بي‌تو، مهتاب شبي، باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم...

علت اصلي نارضايتي نيما از شاعران طيف «اعتداليون رمانتيك» به خاطر آن بود كه اين گروه از شاعران، بيشتر در صورت متأثر از او بودند و در اصول از موازين شعر سُنّتي و قديم پيروي مي‌كردند.



نقطه، سرخط!

جبهه سنت‌گرايان جديد (اعتداليون رمانتيك) بعد از سال 1334 رو به ضعف مي‌گذارد و آرام آرام شعر سپيد شاملويي در بطن شعر نيمايي نطفه مي‌بندد، در واقع بايد گفت كه بعد از سال 34 با ظهور شاملو و شعر سپيد، شعر نيمايي به مرحله بلوغ و كمال خويش نزديك مي‌شود. شاملو يكي از پيشنهادهاي نيما را با ابداع شعر سپيد به مرحله اجرا مي‌گذارد و با ابداع هوشمندانه خويش، به زبان نيما صيقل و تراش تازه‌اي مي‌دهد. به يقين مي‌توان گفت كه كار شاملو اجراي قدرتمندانه و هنرمندانه «اتود»‌هاي نيما در خصوص نزديكي زبان شعر به نثر است. نيما خود به اين امر وقوف داشته، چنان كه در جايي گفته است: «تمامي شعرهايي كه من نوشته‌ام، به آن سامان‌مندي و قطعيت نرسيده و خيلي از آن‌ها، تجربه‌‌هايي است كه نرسيده‌ام آنها را آن طور كه بايد تراش بدهم.

بدون ترديد دهه چهل، دهه ‌پر بار و درخشاني براي شعر امروز ايران است. دهه‌اي كه در آسمان ادبيات ايران ستارگاني همچون: اخوان، شاملو، فروغ و سپهري ظهور كردند و درخشيدند. شعر شاعران اين دهه، شعري آرمان‌گرا و اجتماعي است كه تأويل و تفسير آن نياز به تأمل و رمزگشايي دارد. البته در اين ميان دكتر شفيعي كدكني نسبت به توفيق جريان شعر سپيد يا شاملويي بدبين است و در اين خصوص مي‌گويد:

«شعر منثور يا سپيد كه هنوز هم فقط و فقط در شاملو و كارهاي او قابل مطالعه است، شعري است كه مي‌كوشد موسيقي بيروني شعر را به يك سوي نهد و چندان از موسيقي معنوي و گاه موسيقي كناري كمك بگيرد كه ضعف خود را ـ از لحاظ نداشتن موسيقي بيروني ـ جبران كند. اما توفيق اين گونه شعر، به جز در كارهاي درخشاني از احمد شاملو، هنوز مورد ترديد است.»

                 (ادوار شعر فارسي، محمدرضا شفيعي كدكني، صص 131 و 132)

البته ناگفته نماند كه استادان ارجمندي همچون دكتر شفيعي كدكني در راهيابي و تثبيت شعر نيمايي در دانشگاه نقشي قابل تأمل و تأثيرگذار داشته‌اند و اقبال و استقبال جامعه دانشگاهي از شعر نيمايي تا حدود زيادي مدهون تلاش‌هاي عالمانه بزرگواراني همچون ايشان است.

باعث بسي خرسندي است كه امروز علاوه بر دكتر شفيعي كدكني، طيف ديگري از استادان برجسته و فرهيخته دانشگاهي همچون: دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر سيروس شميسا، دكتر علي محمد حق شناس، دكتر ياحقي، دكتر رستگار فسايي، دكتر حميديان، دكتر پورنامداريان و ... با مهر تأييد زدن بر شعر نيمايي و تأييد اين سبك جديد ادبي، راه را براي تبيين و تشريح اصول شعر نيمايي و نقد عالمانه آن در دانشگاه فراهم كرده‌اند. چنان كه امروز بسياري از دانشجويان ـ در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري ـ با اشتيــاق فراوان، موضـوع پايان نامه‌هاي دانشجويي خويش را با راهنمايي اين بزرگواران، به شعر نيمايي اختصاص مي‌دهند، و اين خود دستاورد كمي نيست.

اين اتفاق خجسته مؤيد اين نظريه است كه شعر نيمايي در روزگار ما به عنوان يك سبك مقبول ادبي كه در ادامه روند تكويني و سير تكاملي ادبيات پارسي مي‌تواند مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد، در جامعه دانشگاهي ما به جايگاهي رفيع و شايسته دست يافته است؛ آن چنان كه حتي متعصب‌ترين سنت‌گرايان نيز براي عقب‌ماندن از قافله نوآوري ـ‌ علي‌ رغم ميل باطني خويش ـ ناگريز از به رسميت شناختن آن و پذيرش اين واقعيت ادبي هستند. و جالب‌تر آن كه بسياري از آنان ـ خواسته يا ناخواسته ـ‌ در قالب‌هاي نيمايي دست به آفرينش‌هاي ادبي نيز مي‌زنند!

 
 
 444- متشاعران فرصت طلب 
 

آخرين طيف از مخالفان نيما را « متشاعران فرصت‌طلب» يا «مقلدان صورتي» تشكيل مي‌دهند. طيفي كه از زمان نيما تا به امروز خود را پشت نقاب شعر نو پنهان كرده‌اند و در قالب شعارهاي ظاهرفريب تجدد و نوآوري، تيشه بر ريشه ادب هزار ساله پارسي مي‌زنند و ظاهرا گوششان نيز به هيچ حرفي بدهكار نيست! هر چند بنيان‌هاي استوار ادب پارسي را اين بادها هرگز به لرزه نمي‌اندازد و با اين ترفند‌ها و شعبده بازي‌ها خللي به اين بنيان مرصوص وارد نمي‌شود، اما بيم آن مي‌رود كه بدعت‌گذاري‌هاي بي‌مبنا و بدآموزي‌‌ها و شالوده شكني‌‌هاي اين گروه، نسل نوآمد? ادبي را به بيراهه بكشاند و فرصت شاگردي و تجربه آموزي از محضر سرهنگان و پيشاهنگان ادب پارسي را از آنان بگيرد كه هرگز چنين مباد.

codex17x

page29
 
کلمات کلیدی این مطلب :  جریان ، شناسی ، مخالفان ، "نیما ، " ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 4:56:5   |  تعداد مشاهده این شعر :  1983


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,628 | بازدید دیروز : 12,053 | بازدید کل : 121,808,735
logo-samandehi