نشد تمام شود، چند روز آه بنوشی
و چند جرعه غم از دست اشتباه بنوشی
نشد که نیمه شب از ترس روزهای جدایی
بلند گریه کنی، زخم رو به ماه بنوشی
سپید بشکنی و خم شوی میان اتاقت
غزل بسوزی و هر بیت را سیاه بنوشی
تو دختری و برای تو جنگ مسأله ساز است
هزار ضربه حلال است بی سپاه بنوشی
سفر به خانه ی بی تو، قدم به سمت جهنم
چقدر خاطره باید میان راه بنوشی
تمام سهم تو از کاخ شاهزاده ی نامرد
همین که زهر دمادم به جای شاه بنوشی
سزای زندگی و دل به مرده ها نسپردن؛
خیالباف شوی، آه پشت آه بنوشی...
تاریخ ارسال :
1392/5/17 در ساعت : 17:21:6
| تعداد مشاهده این شعر :
716
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.