ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قصیده ی غروب بندر
باز منم در غروب جمعه ی بندر
قافیه اندیش یک قصیده ی دیگر

حال من این ست اگر به وصف بیاید
در قفس آسمان خراش، کبوتر

بال و پرش بسته ا ست و حنجره زخمی
خسته تر از هر غروب چشم به معبر

نغمه ی گنجشککی نماند و فقط هست
 اسکلتی از اقاقیا و صنوبر

خسته تر از آن غروب جمعه ی پیشم
قافیه اندیش، پای پنجره یکسر

برلبم ای وای و کاش و دوخته ام باز
چشم بر این آسمان خراش، مکدر

روح مرا می برد به ساحل بوشهر
منظره ی ساحلی اگر چه به دفتر

تا بنویسم به دوست نامه ای ای شعر
جوجه ی ماشینی آه بال در آور!

بال در آور که بی درنگ بر آیی
با من دلتنگ از ین حصار فراتر

تا ببرم دست در مدار عطارد
تا بنویسم دوباره نامه ای از سر

پر زده در برکه ی شفق بسرایم
خون جگری مثل باغ لاله ی پر پر

گمشده در برکه چون دو قوی مهاجر
دستخوش باد بین  برکه شناور

پنجره ای از پرنده ماه همانجاست
گستره ی خاک دیدنی ست به منظر

دست تکان می دهند تا که بخوانم
همنفس قدسیان چکامه ای از بر

ابر، مرا هست نقشبند تخیل
ماه ،مرا  هست در مکاشفه رهبر

چشم که وا می کنم شب آمده از راه
ریخته ظلمت براین اتاق سراسر

کاش بریزد بر این اتاق پیاپی
شعشعه ای از"امامزاده مظفر"

این چه حصار ست کاخ سبز فرا روست
نیست در این شهر رد پای ابوذر

دست مرا ناگهان مگر تو بگیری
 تا ببری با خودت به خانه ی حیدر

بسکه بنی هاشمی ست شعر زلالت
چون گل سرخ محمدی ست معطر

شعر تو از شیعیان خانه بدوش ست
رفته به تبعید، دست بسته مکرر

رد شده از کوچه های کوفه، پریشان
دیده به هر سو شبانه سایه ی خنجر

بر سر آن کوچه ایستاده ام امشب
همسفر با تو بین گریه برادر!

شعر تو را سرفرازم دیده ام آنجا
در هیجانم از آن شکوه تناور

می شنوی سوی نا کجا ی نخیله
چاه عمیق است و آه فاتح خیبر

معرکه خالی و این صداست به گوشت
نیست دریغا خروش مالک اشتر

تفرقه را دیده ای و فتنه، وطن را
شعر ترت بود شب ستیز به کشور

دشنه  ودشنام بود حاصلت از قوم
بود چه هنگامه مثل ساعت محشر

رفت زمستان و رو سیاه زغال است
داده خداشان به روز واقعه کیفر

چله نشینی تو بر فرات عطشناک
دربدر نام آن ذبیح مطهر

بر خط بغداد بود گردش چشمت
ساقی از این دست ریخت باده به ساغر

گر که به تکرار رفت قافیه یک بار
عیب مرا با دو چشم عاطفه بنگر

تا که غزل هست و تا قصیده در آفاق
شعر تو را جاودانگی ست مقدر  
 

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/7/15 در ساعت : 20:0:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  1015


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امین نوراللهی (فریاد)
1392/7/17 در ساعت : 16:52:23
سلام استاد خسته نباشيد قصيده ي زيبايي از شما خواندم و بسيار استفاده كردم.احساس كردم در بعضي جاها كلمات امروزي با فضاي قصيده چنان هماهنگ نشده و سازگار نيست و به نوعي دچار آشفتگي زباني است مثلا:
تا بنویسم به دوست نامه ای ای شعر
جوجه ی ماشینی آه بال در آور!

كه "جوجه ماشيني" چندان خوش ننشسته است.يا اين بيت:

نغمه ی گنجشککی نماند و فقط هست
اسکلتی از اقاقیا و صنوبر

كه" اسكلتي" چندان هماهنگ نيست

البته اين ايراد شامل "آسمان خراش" كه در دو بيت اين قصيده ي زيبا آمده است نمي شود وبه نظر بنده بسيار خوب از آب درآمده است.زياده عرضي نيست استاد.جسارتم را ببخشيد
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 4 ماه و 10 روز و 1 ساعت و 33 دقیقه و 59 ثانیه است همراه شماییم 453000839.729 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 5,359 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,961,752
logo-samandehi