هر جـفائی که به ما میرسد ازدست شماست ؟!
یا کــه تقـصـیر دل بـی در و بی پیـکر ماست ؟!
مـرده شـــور دل دیــــــوانۀ مــــــا را ببــــرنــد
که بـه ایـن حد ز جـفا و ستم و جـور رضـاست
بـا چــنین شــیوه کـه من پیـش گرفــتم به خـدا
هـر جـفائی که بـه مــن یا دل من رفت رواست
کس ندانست در این یکدو سه سالی که گذشت
از برای چو مـنی چـرخ بـه جـز درد نخـواست
چــهرۀ شــاد من ای سـوخـــته خامــت نکــند
که پراز مغلطه بـوده است و هـمه رنگ و ریاست
آن کــه عاشــق بشود لــیک بـلا کــش نشود
به مـن اورا بنــمائیـد کــدام است ؟ ، کجـاست ؟
کـوه بایــست بــــلا در ره شــــیـرین بـاشــــد
شـکوه و نـالۀ فـرهـاد در این بــاره خـطاست
شـکوه از چــرخ شهاب از اثر بی خـردی است
هــنر آدمــیـان در گـــرو حـــادثـه هــاست
1387/12/10
تاریخ ارسال :
1392/8/4 در ساعت : 17:55:15
| تعداد مشاهده این شعر :
951
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.