گنجی نیافتیم و قدم رنجه کرده ایم...

تردامنیـم و دامن پـاکت به چنگ ماست
بی تو اگر دمی به سـر آریم ننگ ماست
در سـایه سـار لطـفِ دلارام خفتـه ایم
پندارِ کج کنیم که دلدار ، لَنگ ماست!
با ما بگو کجاست که هردم به سر زنیم
سنـگ ترازویی که وزینتر ز سنگ ماست؟
از ما مگیر باده ی میخوش که بی شکیب
صـدهـا سبـو شکسته ی جـام شرنگ ماست
گنجی نیافتیـم و قدم رنجـه کرده ایم
برقی اگر جهیـده بـه ضـرب کلنگ ماست
بر تخـت معرفـت ننشـاندیم تیـرٍ بخـت
آن بخـتِ تیره بخت،نگون از خدنگ ماست
واحـــد اگر هـزار قلـم نقـش می زند
داند که از صراحی تو آب و رنگ ماست