ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



و عاشق شد و رفت...(شعر و نقاشي)

 

خسته از کار جهان بود...كه عاشق شد و رفت 

باد در کوچه وزان  بود كه عاشق شد و رفت

 

آسمان نگهش  آينه اي ابري بود

اشك آيينه روان بود  كه عاشق شد رفت

 

باید از پنجره ی صبح... مرا برمی داشت

دایما در نوسان بود...که عاشق شد و رفت

 

شاعر باغ خيالش غزلي تازه  سرود

باغ، در فكر خزان بود...که عاشق شد و رفت

 

"بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد"

غنچه ای جامه دران بود که عاشق شد و رفت

 

بهترین شیوه ی او محض نظرپردازی

دلبریهای نهان بود که عاشق شد و رفت...

 

شمع از دست دلش سوخته مي رقصيد و

باز چشمش نگران بود كه عاشق شد و رفت

 

خیز برداشت از این حومه  و کوبید به راه

باز در دام زمان بود... که عاشق شد و رفت

 

مرغ باغ ملکوتی که دلیل راهش،

ابر های گذران بود..  که عاشق شد و رفت...

 

 

شعر و نقاشي:راشين گوهرشاهي
.



کلمات کلیدی این مطلب :  شعر و نقاشي غزل ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/11/21 در ساعت : 9:26:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  848


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد حسن بذرکار (محب)
1392/11/21 در ساعت : 12:36:48
شعر بسیار زیبا...
نقاشی عجیب و ژرف وبسیار تامل بر انگیز
لذت بردم
در پناه مولا سربلند باشید












بی نهایت ممنون.از نظر.
نغمه مستشارنظامی
1392/11/23 در ساعت : 2:39:54
سلام راشین جان بسیار زیبا بود نمی دانم چرا شعر و نقاشی مرا به یاد مادر مهربانت انداخت.شاید چون مادر عاشق ترین عاشق هاست .پاینده و سلامت باشی
















خوشحالم كه يك شعر ساده اينهمه چيزهاي خوب را به ياد مي آورد...
و درد از دست دادن مادر درديست كه هرچه در انتظار مي مانم التيام نمي يابد...
سپاس بيكران از همدرديتان نازنين بزرگوار
صمد ذیفر
1392/11/21 در ساعت : 23:42:35
سلام.
درودتان بانو گوهر شاهی گرامی .
سروده و طرحی زیبا و دلنشین و متفاوت با کارهای قبلی احسن .موفقیت روز افزون تان آرزوست.

بهترین شیوه ی او محض نظرپردازی
دلبریهای نهان بود که عاشق شد و رفت...

خیز برداشت از این حومه و کوبید به راه
باز در دام زمان بود... که عاشق شد و رفت










سپاس بیکران از نگاه ارزشمندتان
در پناه خدا
محمدرضا جعفری
1392/11/22 در ساعت : 14:58:23
با سلام

بیاد شهیدان افتادم شهدا همان عامل اقتدار ما

یادم است برای عملیات فتح المبين، در 2 فروردين ماه سال 1361 که به آزادسازي 600 کيلومتر مربع از اراضي غرب دزفول، بازپس گيري جاده دزفول - دهلران، تپه بلتا و پادگان عين خوش انجاميد به اهواز رفته بودم و در آنجا با یک گردان برای عملیات آماده شدیم در این عملیات شهید سبزواری و شهید احمدی و شهید حسینی خیلی برای اهداف ترسیمی زحمت کشیدند یادشون بخیر .... آری ... یادشون بخیر








همیشه در برابر هيبت شهدا به زانو افتاده ايم...خیلی دل می خواهد آدم دست از همه ی بهانه ها بشوید و صد دل را یک دله کند و جایی برود که یا معلول برمیگردد یا هرگز برنمی گردد...سپاس از یادآوری ارزشمندتان
ابوالقاسم افخمی اردکانی
1392/11/21 در ساعت : 23:25:43
شاعر باغ خيالش غزلي تازه سرود

باغ، در فكر خزان بود...که عاشق شد و رفت


درود... درودها... درودتان خانم گوهرشاهی!!!

بسیار نغز سروده اید و زیبا پرداخته اید... عرض ارادت و تبریک!!











سپاس از شما جناب آقای دکتر
لطفتان مستدام
بازدید امروز : 1,994 | بازدید دیروز : 11,217 | بازدید کل : 123,026,104
logo-samandehi