خدمت آن شاعر نازک خیال
هادی جمعیت بی قیل و قال
عرض سلامی پُرِ از زعفران
محضر رنگینکمان ارغوان !
فرض ادب بنده همان منتقد
منتقم شعر کش هزل و جد
پیرو سبک تتری توی نقد
راهزن گردنه ی کوی نقد
خوان صفا باد ده ترک تاز
مثل اجل آمده این زرق ساز ...
***
باب تشکر بگشودم چنین
پا بکن و پر بگشا بعد از این ...
***
اینکه کمی در نخ پشم و رجم
پیرو سبک هنر ایرجم ...
تارم و پودم اثر حرف اوست
اغلب اوقات همو طنز گوست ...
نی لبکی گنده ولی آبکش
اسپریِ ( قافیه تنگه ).. شپش !
عارفی ار نامه ی ما گوش کن
عامی اگر ... قصه فراموش کن ...
***
حضرت شاعر ! کمکی ریز شو
تخته شدی ، صبر نما ، میز شو !
دست خودت نیست ... که گنجشک مفت
صفحه ، تریبون ، همگی ( چیز- گفت ) !
وا شده خوان کرمی پارسی
دور و برش ریزه خور فارسی !
کرد و لر و ترک چو من دستچین
عاقبتش خیر ، ... والضالین ...
رخصت وارد شدنی کو ...بگو ؟
حرمت گود و دهنی کو ... بگو ؟
پشت لب شعر کسی تر شده
افسر کباده ی سردر شده !
شعر شده لعبت هر خاص و عام
مطرب بزم مشدی شادکام ...
چوب دری خیر سرش پوک شد
پشکلکی پای دوصد خوک شد ...
«خسرو شاهانی» دربار کو ؟
شاهد بازاری اینکار کو ؟
«شاطر» از اندازه ی دکان بزرگ ...
روزی ما از دهن بچه گرگ ...
***
ذکر خفی گفتم و دل تنگ شد
موقع کوبیدن بر ... جنگ شد
وام بگیرم ز کس این داستان
صلح نمودند دو همداستان
تام و جری ( ورژن امروزی اش
نقل بسی گشته ز کین توزی اش )
قول قراری بنوشتند سخت
تا که بود موش خیالات تخت
هر چه کند ، هرچه خورد ، هر چه کرد
گربه نه بیند ... شنود ... یاد کرد !
در عوضش نصف دکان مال اوست
سهمیه ، یارانه ... فرا روی اوست
نصف دگر مامن موش دلیر
سیر خورد نان و عدس با پنیر ...
« فرصت خوبی ست که با اشتیاق »
صلح پذیرند مترسک ، کلاغ !
حال که این باغ بیابان شده
خانه ی دیرینه خیابان شده
راست به چپ می زند و چپ به راست
سفره ای اندازه ی ... اینجا ... بپاست ...
با دو سه خط ... زیر دو ابرو زدن
( میشه بشی شاعر هفتاد من
حافظ و هافض بنویسی ...درست !
مبع الهام : یه ورق نان تست !
پست کنی ، لایک کنی ، دل بدی
هر چی بخواهی تو ورق ول بدی ...
چی چی درسته که تو چی چی کنی ؟
فکر دماغی تو که ... بینی کنی ...)
***
ای که گره واکن هر بسته ای ...
دست به دعا برد ... زبان بسته ای ...