ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



يك شهر بي حرم / (غزل)


یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم



دارم میان شهر شما کم می آورم



 



در کوچه ها دویده و مردی ندیده ام



یک قوم بی تفاوتِ مزدور ، بد رَقم



 



در لابلای قلب شما ها نمانده است



چیزی بجز هجوم گناهی ز بیش و کم



 



دلخوش به اینکه هر دو به جایی رسیده اید



وقتی نگاه بسته اتان می رسد به هم



 



از لابلای دست شما چکّــه می کند



هر بیعتی که بوده.....به این پینه ها  قَسَم !



 



با هر نسیم خسته به هر سو روانه اید



مانند نقش حک شده بر روی یک عَلَم



 



هی می روید و می شود از دستتان شهید



فرقی شکسته بر لب شمشیر این ستم 



***



از کوفه می برم دل خود را ولی دریغ



جا مانده داغ تازه ی این قصه بر قلم !   


کلمات کلیدی این مطلب :  يك ، شهر ، بي ، حرم ، / ، (غزل) ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1390/5/26 در ساعت : 22:48:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1287


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/5/27 در ساعت : 1:17:1
سلام جناب آقای اکبری
بسیار زیبا بود با تصاویر و مضمونی بدیع .زنده باشید

********************
سلام .

ممنونم كه خوانديد.
مهدی فرزه (میم. مژده رسان)
1390/5/27 در ساعت : 1:0:0
سلام.
موفق و سلامت باشید.

*******************
سلام
در همه امور پيروز باشيد.
عبدالله امان
1390/5/27 در ساعت : 23:40:6
سلام آقای شاعر : غزل زیبا و پر رمز بود منتها در بحر عروض بیشتر دقت به خرج بده آینده خوبی در پیش داری

**************
سلام
ممنونم اما اول راهم ،عزيزم.
اکرم بهرامچی
1390/5/28 در ساعت : 0:27:10
دلخوش به اینکه هر دو به جایی رسیده اید

وقتی نگاه بسته اتان می رسد به هم


سلام آقای اکبری
خیلی زیبا سرودید/...............

********************
سلام خانم بهرامچي
ممنونم از نگاهتون.

بازدید امروز : 9,281 | بازدید دیروز : 11,527 | بازدید کل : 123,022,174
logo-samandehi