تشنه ام تشنه بده جامی ازآن لب لطفا
تاشوم مست لبت بازدراین شب لطفا
درحضورتوبه تن رعشه ای افتاد بیا
گنج آغوش دلم شو که کنم تب لطفا
جذبه ی مهرتوطفل دل من دید که گفت
بازکن حتی هرجمعه تومکتب لطفا
دور، دور دل ماگشته بیا تابرویم
بر در میکده با جام لبالب لطفا
عاشقست آمده دربادیه شایدبکنی
با زمجنون دلم راتو مخاطب لطفا
هست پیغمبرمن چشم شما یاری کن
که درآیم به همین مسلک ومذهب لطفا
ساقی میکده ی عشق بیالطفی کن
تشنه ام تشنه بده جامی ازآن لب لطفا