جرعه نوشان می جام الستیم هنوز
باده پیمای حقیقت شده، مستیم هنوز
بر سر سفره عقد بشریت بخدا
بله گفتیم و به پای بله هستیم هنوز
گرچه گفتند ظلومیم و جهولیم ولی
همه درعالم بالای نشستیم هنوز
در قُمار کِششِ بار امانت ما را
دستِ خون است که هم باز ببستیم هنوز
عشق آنروزسپردَاست به ما حضرت عشق
گرچه از غایت آن طَرف نبستیم هنوز
ما که خَرگاه در این خاک زدیم از در دوست
خودشکستیم ازاین فصل وشکستیم هنوز
عاشقان را همه اندوه بود روز فراق
وصل را در طلب ، از غیر گسستیم هنوز
فکر و ذکر همه عشاق بود یار ، نگار
دستِ خون است دلا جام بدستیم هنوز
کلمات کلیدی این مطلب :
جام ،
الست ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/5/28 در ساعت : 17:48:51
| تعداد مشاهده این شعر :
2660
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.