من از آه و سکوتی خسته از فریاد می آیم
شبیه آنچه نارس از درخت افتاد می آیم
نه از دریا نه از باران نه از لبخند های گس
من از چین و چروک مانده بر مرداد می آیم
در آن فصلی که جز اندیشه های کال چیزی نیست
من از پاییز های ناکجاآباد می آیم
نشسته ماه من در قله های قاف بی روزن ...
پلنگی خسته از آبادی فرهاد می آیم
شبیه مرد اما بازوانم سست و فرسوده ...
سوار بادهای هرز و بی بنیاد می آیم
تو می دانی مگر نه ...از نگاه خسته ام خواندی ...
ندارم بنیه اما هرچه باد اباد ...می آیم
سید مهدی نژادهاشمی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/18 در ساعت : 11:29:29
| تعداد مشاهده این شعر :
1418
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.