بر سر راه بشر از روز اول حفر کرد
روزگار این پیر لاکردار هرچاهی که داشت
خطبه ی عقدش به نام نسل آدم خواند نیز
دختر ترشیده ی بدشکل و خودخواهی که داشت
نام این دختر هوس گویند گاهی گاه عشق
شوی ها بس کشت با اخلاق جانکاهی که داشت
میش تقوا را به هر وادی شکم از هم درید
گرگ با همراهی کفتار و روباهی که داشت
گاه در ترکیه با تحریک آتایی که بود
گاه در ایران به تحریض رضا شاهی که داشت
مدتی هم داد جای توله ها خر پرورش
-دور از جان شمایان- زیر خرگاهی که داشت
رفت بر باد فراموشی تعقل کم کمک
با اشارات و تذکرهای گهگاهی که داشت
از کرامات تمدن هم نشد بختش بلند
آدمی در فرصت کم عمر کوتاهی که داشت
بر سر بازار هستی بس که آوردند بت
عاقبت هم منحرف گردید از راهی که داشت
ترسمش با انقراض نسل گردد روبه رو
بعد از این در افتراق جان آگاهی که داشت
علتش گر از من داهی بپرسی گویمت
نیست از منکردر او پرهیزواکراهی که داشت
دید از بس فیلمهای مبتذل با ویدیو
داد از کف ماده ونر قوه ی باهی که داشت!
خوش به حال آنکه چون «شاطر»به لب دارد هنوز
نغمه ی «الحمد» و ذکر «قل هوالله»ی که داشت.