خداست قد کشیده کوچه های انتظار را
که با ردای کهنه میرسد سر قرار را
و سر به زیر و مخملی ،نجیب،پرسه میزند
تمام کوله بار او ،مسیر افتخار را
و بوی نرگس است از نسیم دستهای او
که پر شده میان کوچه های انتظار را
دوباره گریه هاي پير، صف کشیده تا خدا
مدینه شاهد است ، وصله های بی شمار را
و می چکد بهار از ترانه های زخمی اش
پرنده ای که خوانده آيه هاي آبشار را
به فرش كهنه ي حصيري اش نگاه مي كند
به دوش می کشد تمام عرش را ،مدار را
و سیر می شود لبان پینه بسته ی عطش
غدیر می چکد به روی چتر گل ، بهار را
اکرم بهرامچی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/29 در ساعت : 23:9:20
| تعداد مشاهده این شعر :
1159
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.