یارب امشب در دل ام آشوب سینای طف است
در سماع ام شرحه شرحه شعله ی دف دف دف است
جرعه جرعه تشنگی، لب های علقم سوخته است
کربلا در کربلا در سینه طوفان تَف است
سوره سوره ناله برمی خیزد از حلقوم کهف
پاره پاره آیه های داغدار مُصحف است
کربلا در پرده دارد آفتابی ناگهان
کش هزاران در هزاران عاشق جان برکف است
این که بر نی شامیان اش سوی غربت می برند
برلبان اش کُنتُ کنزاً مخفیاً...اَن اُعرف است
این که خود بالاتر از اقلیم هشتم می رود
ها و ها! در زیر پایش ذوالجناح اش رفرف است
شعله شعله می سرایم کربلا را با لُهوف
بر زبان ام آتشی از روضه ی بومِخنف است
ها! سخن می گویم از آیینه پنداری که او
اشرف اندر اشرف اندر اشرف اندر اشرف است
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/4 در ساعت : 16:46:55
| تعداد مشاهده این شعر :
966
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.