ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به جانبازان جان پریشان جنگ


به جانبازان جان پریشان جنگ



 



 باید با گریه و لبخند، چینی دل را بزنی بند



صبح پر از خنده و گریه، شام پر از گریه و لبخند



مرد روی نیزه سرش را دید که می چرخد و چرخید



بعد سرش خورد به دیوار، صندلی و چوب و کمربند



والمری، تانك، شبیخون، شور شلمچه، تب كارون



رقص منور، شب مجنون، گریه هور و غم اروند...



می خورد تركش بر جانش، فریاد می زد چشمانش



دارم می سوزم مردم! دربندم، دربند، دربند



شد آتش سرد به زودی، زن ماند و زخم و كبودی



گریان با روغن زیتون، رفت كنار زن و فرزند



باز دو تا دست صمیمی ... باز دو تا بال فرشته ...



دست زنی بود و صدای هق هق ناگاه خداوند







 


کلمات کلیدی این مطلب :  به ، جانبازان ، جان ، پریشان ، جنگ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/5 در ساعت : 19:26:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  1166


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید حمزه نژاد
1390/7/5 در ساعت : 22:28:19
سلام استاد
با یک مثنوی به روزم ومنتظر نظر ارزشمندتان
مجتبی اصغری فرزقی
1390/7/6 در ساعت : 9:40:53
استاد غزوه سلام



كار قشنگ شما را خواندم
و احساس مي كنم اين پرش وزني به صورت عمد باشد وگرنه امكان ندارد استادي در اين حد اين گونه قصور در وزن داشته باشد
مطمئنا عمدي در كار است


به هر تقدير كار شما را خواندم و زيبايي خاص خود را دارد



اصغري فرزقي - مشهد
ابراهیم حاج محمدی
1390/7/5 در ساعت : 20:56:4
سلام بر استاد قزوه
خیلی خیلی عذر خواهم از جسارت / با کمال تعجب از شما استاد عزیز جناب قزوه متأسفانه وزن در بیت چهارم به نظر من خلل وزنی داره . باور نمی کنم سروده ی شما باشه .
مصطفی معارف
1390/7/6 در ساعت : 10:54:15
با سلام بر استاد فرزانه جناب قزوه .
وزن عروضی که عزیزان میفرمایند را علاوه بر توضیحی که فرمودید ( با توجه به سواد کم کمین ) متوجه نشدم البته مهم هم نیست بعدا مفصلا مطالعه اش میکنم
ولی شعرتان خیلی متاثرم کرد خدا شاهد است مو های تنم سیخ شد در محل کار هستم شرم حضور دارم ولی توانایی جلوگیری از این سیل را ندارم . قلمتان را میبو سم و دستانتان را . تمام لحظه هایتان علوی .
مستدام باشید
عباس خوش عمل کاشانی
1390/7/5 در ساعت : 22:18:30
با سلام.جناب قزوه ی عزیز.به نظر می رسد بیت چهارم غزل فاخرتان را عمدا در وزنی دیگر آورده اید.من هرچه تقطیعش کردم دیدم با دیگر ابیات همخوانی وزنی ندارد.نکند سواد عروضی کمین نم کشیده است؟الله اعلم بالصواب.

...............
خوش عمل جان وزن عروضی در بیت چهارم بر اساس وزن مفتعلن مفتعلن فاع مفتعلن مفتعلن فاع ... یا ... مفعولن مفتعلن فاع ... می تواند چیزی مثل :
ترکش ترکش در جانش آتش آتش چشمانش... دارم می سوزم مردم ...مردم در بندم دربند ... باشد . اما من در این شعر به طور عمد آن هم در بیتی که بیت اتفاق است و بیت گریز مفعولن یا مفتعلن را به مفعولان یا مفتعلان تبدیل کردم چون در شکل اولش ایجاد حرکت و اتفاقی ندارد.... تازه اگر مبنا آن باشد در مصراعی دیگر نیز من از این اختیار عروضی استفاده کرده ام...
رستم وهاب نیا
1390/7/6 در ساعت : 20:1:43
با سلام و درود.
شکوهی که در آهنگ این غزل هست مرا به یاد شعر استاد رودکی انداخت:
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند...
در مجموع: روح بالنده شعر قدیم را با بال محتویات تازه پرواز دیگر باره بخشیدن کار ارزشمندیست. شاید مهمتر از دیگر انواع نوآوری ها.
در پناه حق.
بازدید امروز : 13,352 | بازدید دیروز : 12,916 | بازدید کل : 121,780,285
logo-samandehi