اسلامِ منهای اسلام مورد علاقه ی غرب یا غشای اسمزی نفوذ دشمن!
http://sabalaneh.ir/note/47612
زمانی که داریم از اسلام منهای اسلام حرف می زنیم بالطبع داریم از اسلامی سخن می گوییم که از اسلامیت اش خالی شده و در وضعیت اخته شده، فاقد تمام مولفه ها و دستاورد هایش است. اسلام منهای اسلام زمانی پا به عرصه گذاشت که غرب خود را درموقعیت استیصال و درماندگی از بسط آموزه های نورانی اسلام دید. زمانی که غرب نتوانست با رویارویی مستقیم و رویکرد تقابلی و آنتاگونیستی با نورانیت اسلام به تعارض بنشیند، ناگزیز متوسل به خدعه و نقشه هایی شد که موانعی غیر مستقیم برای همه گیر شدن آموزه های اسلامی بیابد.پس نقطه ی عزیمت این تقابل، کمک به شاکله یابی برساختی از بنیاد گرایی افراطی شد. باید اذعان کرد که جرقه های این رویارویی پیش تر از این با سازماندهی افراطیونی در افغانستان و پاکستان، زده شده بود و تجربه ی سالهای این گروهها، و شیوه ای که می توان با به کار گرفتن آن، مسیر حرکت آنها را تعیین یا تغییر داد، باعث شد که چنین سازمانهایی به عنوان ملعبه و عروسکی، در دست سرویس های جاسوسی و عمال صهیونیست ها بشود. "داعش را چه کسی بهوجود آورد؟ خودشان اعتراف میکنند که در ایجاد داعش نقش و سهم اصلی را داشتهاند. گروههای خُرد و ریزودرشت دیگر - از قبیل داعش - را چه کسی به جان عراق و سوریه و بقیّهی نقاط انداخت؟ این گلولهها و این ابزارها و این دلارهایی که در جیب این انسانهای جنایتکار و آدمکش میرود، از کجا میآید؟ این پولها از کجا میآید؟ این کسانی که به دستور سیاستهای آمریکا گروههای تروریستیِ جرّار خطرناکِ منطقه را پشتیبانی میکنند، چه کسانی هستند؟"(بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى26/2/94)
داعش همان ترفند و حیله ای بود که با ایجادش اول نطفه ی اسلام هراسی بسته شد و متعاقبن با معرفی آن به عنوان چهره ی واقعی اسلام و مسلمانان، به تدریج ذهن جمعی را به سمت سرحد گذاشتن بین خود و این اسلام برساخته ی غربی منحرف کرد. کم کم داعش به عنوان بدل از اسلام تلقی شد و اجازه ی فربه شدن آن را با این شناسنامه ی جدید صادر گردید. آنچه که این نوشتار به دنبال آن است، صورتبندی علل شکل گیری افراطی گری معاصر در مختصاتی چون داعش است تا مقایسه ای بین اسلام واقعی و اسلام مورد اشاره ی سازمانهای افراطی و بنیادگرا شکل بگیرد و علت وجودی آن مشخص شود.
سازمانهای تروریستی بنیادگرا و افراطی با حمایت غرب و مشخصن صهیونیست ها، موج اسلام هراسی را در جهان به راه انداختند؛ اسلامی که چنین گروه هایی نمایندگی اش می کردند، خشونت و سبعیت را ترویج می دهند. خشونت مورد اشاره، وضعیتی نو از جنایت است؛ به صورتی که با تعبیر بودریاری می توان از حاد واقعیت جنایات صهیونیست ها در غزه عبور کرد و به واقعیت بیشینه و ارتجاعی گروههای تکفیری رسید. به این صورت که بازسازی اشتدادی از واقعیت های غزه، آن را به تصاویر انفجار از فاصله ی دور تقلیل می دهد؛ همان شکل تضعیف شده و واکسن واری که جهان از جنایات صهیونیسم در غزه نمایش داد و با بازی های رسانه ای چون ارسال پیامک به صاحبِ خانه ای که قرار است لحظاتی دیگر با راکت، خانه اش مورد اصابت قرار بگیرد، چهره ای متناقض از معصومیت و خشونت به نمایش گذاشت؛ اما می توان به صرافت افتاد که چهره ی عرضه شده از تروریست های تکفیری ظاهرن مسلمان، بر خلاف وانمایی های تلطیف شده، فاقد سویه ای معصومانه است و واقعیت کشتار را اینبار وارونه نکرده و حتا برای افزایش تاثیر، بیشینه نیز می کند.داعش وانمودگر نیست بلکه حقیقت عریان جنایاتی است که به نام اسلام صورت می گیرد تا چهره ای مخدوش از اسلام عرضه کرده باشد و به تبع اسلام هراسی ناشی از آن، در جوامع غربی اسلام گریزی و اسلام ستیزی شکل بگیرد و در بلاد اسلامی برای سرحد گذاشتن بین خود و این اسلام، مسلمانان، از اسلامی تهی شده از اسلام حرف بزنند تا دامنشان از همسان بودن با گروه های این چنینی بری شود.
"آنچه امروز دستگاههاى سیاسى غرب ترویج میکنند، همان جاهلیتى است که بعثت پیغمبر براى زدودن آن - از محیط زندگى بشر - بهوجود آمد. نشانههاى همان جاهلیت، امروز در دنیا، در این تمدن رایج فاسد غربى، مشاهده میشود؛ همان بىعدالتى، همان تبعیض، همان نادیده گرفتن کرامت انسان،..."( بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى6/3/93)
جاهلیت مورد نظر با عصبیت پیش از اسلام جامعه ی شبهه جزیره عربستان تلفیق شد و نمونه ی وحشتزا و دهشتناکی را به منصه ی ظهور رساند. افرادی را می توان دید که مدعی اسلام اند و با ادعای بازگشت به اصول و مبانی صدر اسلام ، دست به جنایاتی می زنند که خشمنت در آن به اعلا درجه ای نمود پیدا می کند.
اینها با سو استفاده از دکترین اسلام که از انفعال مبری است، و جهاد را برای رهایی از اسارت و برقراری عدالت امری ضروری و اجتناب ناپذیر می داند، ستیزه جویی ها یشان را به نام اسلام و به کام استکبار انجام می دهند.
"اسلام منفعل عمل نمیکند. اگر معارضی وجود داشته باشد که معارض سعادت انسان است، معارض دعوت حق است، اسلام با این معارض پنجه در میافکند و در مقابل او ایستادگی میکند. این را مقایسه کنید با آنچه که قدرتهای متجاوز عالم در طول تاریخ عمل کردهاند، امروز هم عمل میکنند؛ جنگ میکنند برای توسعهی قدرت، جنگ میکنند برای توسعهی بیعدالتی."( بیانات در دیدار مسئولان نظام در روز عید مبعث19/4/89)
وقتی قدرت اسلام را در مقابله با این معارضات، اخذ کرده و آن را در مسیر مطامع قدرت های بزرگ به نحوی جلوه می دهند که گویی این اسلام همان اسلامی است که محل مجاهدت را در تعارض به آسایش و امنیت انسانها تعویض کرده است، دقیقن به هدف و آرزویشان که همانا اسلام هراسی و مقابله با بسط عدالت مورد نظر اسلام حقیقی است، رسیده اند. و اتفاقن اینبار با کاربستی کاذب از عدم انفعال آموزه های اسلامی، جنگ طلبی و توسعه طلبی شان را جامه ی عمل پوشانده اند.
"امروز شما در دنیا نگاه کنید؛ قدرتهای مسلط و مستکبر عالم تسلیحات درست میکنند، برای تهدید بشریت، نه برای گسترش عدالت؛ برای گسترش بیعدالتی، نه برای دادن امنیت به بشر؛ بلکه برای سلب امنیت از کسانی که تسلیم آنها نباشند. امروز مسئله در دنیا این است؛ اینکه ما جاهلیت مستقرِ امروز دنیا را جاهلیت مدرن مینامیم، به خاطر همین است. دوران جاهلیت پایان نیافته است. جاهلیت یعنی مقابلهی با حق، مقابلهی با توحید، مقابلهی با حقوق انسان، مقابلهی با راهی که خدا برای انسانها در جهت سعادت گشوده است. این جاهلیت، امروز هم هست؛ با شکل مدرن، با استفادهی از دانش، با استفادهی از فناوریهای پیشرفته، با استفادهی از سلاح هستهای، با استفادهی از انواع تسلیحات برای پر کردن کیسهی صاحبان صنعتهای مخرب و منهدم کنندهی زندگی بشر."(بیانات رهبری-همان)
بسط جاهلیت و عصبیت پیش از اسلام و پیوند زدن آن با اسلام، و فراخواندن این عصبیت به دوران معاصر و اغراق در خشونت ها و مفصل بندی که بین این خشونتها و اسلامی که از چنین خشونتی نمایش می دهند، دقیقن همان چیزی است که علت گسترش گروه های تکفیری و حمایت تسلیحاتی و مالی از جانب غرب و صهیونیست ها را به همراه داشت و البته تلفیقی از امکانات مدرن با ذهن واپس گرا باعث ایجاد چنین پدیده ی شوم و عجیبی در این زمان شد.
"داستان تسلیحات و هزینههای نظامی، امروز در دنیا یکی از داستانهای غمانگیز بشریت است. امروز در دنیا کارخانههای اسلحهسازی انواع سلاحها را میسازند، برای اینکه این سلاحها فروش برود. در دنیا جنگ ایجاد میکنند، انسانها را به جان هم میاندازند، دولتها را در مقابل هم قرار میدهند، ایجاد تهدید میکنند تا بتوانند فکر خائنانه و طمع خباثتآلود خودشان را تأمین و اشباع و ارضاء کنند.
لذا تا وقتی که ابرقدرتها سلسلهجنبان مسائل جهانی هستند، جنگ در دنیا تمام نمیشود. جنگ برای آنها دارای منافع مادی است. این جنگ، جنگ در راه عدالت نیست. دروغ میگویند آمریکائیها و دیگران که میگویند ما جنگ میکنیم برای اینکه امنیت بدهیم؛ نه، درست عکس این است. هر جا حضور نظامی و حرکت نظامی دارند، موجب ناامنی و موجب بیعدالتی و موجب سخت کردن زندگی برای انسانها هستند. از وقتی که این ابزارهای مدرن در دنیا به وجود آمده است، انسانها دچار فشارند. در طول چهل و پنج سال - یعنی از بعد از جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۹۰ مسیحی - که به اصطلاح دوران «جنگ سرد» نامیده میشود، در گزارشهای رسمىِ بینالمللی آمده است که فقط سه هفته در دنیا جنگ وجود نداشته است! در تمام این چهل و پنج سال، در گوشه و کنار دنیا جنگهائی وجود داشته است. این جنگها را کی به وجود میآورد؟ همان کسانی که تسلیحات را تولید میکنند. هزینههای نظامی قدرتهای بزرگ، امروز یکی از سرسامآورترین هزینههاست. طبق آمارهای خودشان، در همین سال گذشتهی مسیحی، دولت آمریکا بیش از ششصد میلیارد دلار صرف هزینههای نظامی کرده است! این هزینههای نظامی را ما امروز در همسایگی خودمان داریم مشاهده میکنیم. این هزینهها صرف افغانستان میشود، برای سرکوب ملت مسلمان افغانستان؛ صرف عراق میشود، برای در قبضه نگهداشتن ملت عراق؛ صرف کمک به رژیم خبیث صهیونیستی میشود، برای ملتهب نگهداشتن همیشگی خاورمیانه. امروز جهت قدرتهای فاسد این است. اسلام با اینها مبارزه میکند، با اینها مخالفت میکند.(بیانات رهبری-همان)
پس اینجا هم مطامع مادی استکبار تامین می شود و هم سیاست اسلام زدایی از اسلام و نیز اسلام گریزی فراهم می شود. نفوذ مورد نظر و نفوذی که مدام به مداقه در برابر آن توصیه می شود هم همین است. نفوذ یعنی اینکه از جایی که راههای ورود بسته شده یا بسته به نظر می رسد با خدعه و اغواگری بتوان نفوذ کرد و ذهن جمعی را به سمت و سویی که مورد نظر است کشاند.همین کاری که با ایجاد گروه های تکفیری در جهان اسلام و در کل در جهان پدید آمد. به دنبال اعمال دهشت ناک ایشان اسلام ستیزی و اسلام هراسی شکل گرفت و وقتی این تعارض گسترش یافت، خود مسلمان ها هم برای گریز از تبعات واقع شدن در صف افراطی گری اسلامی، اسلام خود را در وضعیت انفعالی و اخته شده قرار دادند .یعنی مسلمانانی که از اسلام و مولفه ها و واجبات اسلامی خالی شده اند و فقط عنوانی از مسلمان را با خود یدک می کشند، در حالی که خود را مسلمان می دانند ولی احکام حجاب را رعایت نمی کنند و ازاحکام دیگر با رواداری عبور می کنند و متعاقبن احتمالن صهیونیست ها را مالک ارض موعود هم قلمداد کنند!
"هوشیار باشیم؛ من چند روز قبل از این، در صحبت گفتم که اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید. یک وقت آدم خبر میشود که فرض بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعهی فرهنگی ما را -مثلاً فرض کنید مهدکودکها را- به یک شکل خاصّی دارد هدایت میکند؛ این را آدم میفهمد، بعد که نزدیک میشود میبیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اینها رخنه است؛ در زمینههای گوناگون؛ در زمینههای اقتصادی، در رفتوآمدها، در همهی دستگاهها"(بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیأت دولت)
"شیوههای برخورد با اسلام و دشمنی با اسلام هم متنوّع [است]؛ انواع و اقسام. مینشینند فکر میکنند، راه پیدا میکنند برای نفوذ کردن، برای ضربه زدن. سالهای اوّل پیروزی انقلاب اسلامی بود که ما اطّلاع پیدا کردیم رژیم صهیونیستی یک جمعیّتی را معیّن کرده است و پول به اینها داده که بنشینند راجع به اسلام و راجع به شیعه فکر کنند، مطالعه کنند، بررسی کنند؛ خب، این مطالعه برای چیست؟ این مطالعه برای این است که ببینند چهجور میشود این عامل عظیم را، این بیداری را، این یقظهی اسلامی را خنثی کرد؛ [اینکه] چهطور میشود به ملّتهای مسلمان که بیدار شدهاند، فهمیدهاند که قدرت دارند، فهمیدهاند میتوانند کار کنند ضربه زد. نشستند پولها خرج کردند. اینکه گفتم، یکیاش بود؛ دهها مرکز و کانون -که بعضی را خبر داریم، بعضی را هم حدس میزنیم- در اروپا، در آمریکا، در رژیم صهیونیستی، در بعضی از کشورهای وابسته و تحت فرمان اینها بهوجود آمد، برای اینکه ببینند راهها چیست. آنوقت شما میبینید ایجاد اختلاف را، ایجاد خشونت را، بدنام کردن اسلام را، تجزیه کردن کشورهای اسلامی را، به جان هم انداختن ملّتهای مسلمان را و به جان هم انداختن آحاد یک ملّت را جزو کارهای لازم خودشان میدانند"(بیانات در دیدار مسئولان و دستاندرکاران حج)
با این روش هاست که می خواهند اسلام را منهای اسلام به امری منفعل تقلیل دهند تا روحیه ی جهاد و شهادت طلبی در راه بسط عدالت و نه در راه توسعه طلبی ها و مطامع و منافع مادی را از مسلمانان بگیرند و جهاد را از امری الهی به جنایت علیه بشریت فرو بکاهند.یا سایر فرایض را از اسلام بگیرند و مولفه های مورد نظر غرب را به مسلمان مهجور افتاده از اسلام تزریق کنند.
"نقشهی دشمن نفوذ است؛ میخواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی بهوجود بیاورند که تا دهها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. ...نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد." (بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی).
اما نفوذی که اکنون پا به منصه ی ظهور نهاده، بی ارتباط با جریان های برشمرده ی این مقال نیست.غرب با به راه انداختن فتنه هایی از نوع بنیادگرایی اسلامی، سعی داشت دنیای اسلام را با چهره ای خشونت طلبانه و سرشار از توحش معرفی کند تا از از این حیث دو هدف را دنبال کرده باشد. نخست اینکه با این تصویر می توانست پروژه ی اسلام هراسی را کامل کند و از خیل عظیم گروندگان اسلام بکاهد چون در سال های اخیر و به دنبال گرایشات فراوانی که میان مردم کشورهای غربی به اسلام صورت گرفته بود که این ملهم و متاثر از روند زندگی ماشینی و مادی غرب بود و انسان معاصر غربی را در حصاری از مصرف قرار داده و به دنبال آن بعد معنوی را از زندگی انسان معاصر غربی زدوده بود ، جامعه ی غربی به دنبال راه نجات و رهایی از این دوستاق خانه میگشت و چه چیزی بهتر از دین مبین و انسان ساز اسلام می توانست دوای درد او باشد.پس فوج فوج گرایش و تشرف به اسلام باعث دلهره و هراس سردمداران استکبار و عاملان ایشان شد.
ظهور جریان های تکفیری بدوَن این سرعت گسترش اسلام را با وقفه مواجه کرد و به این ترتیب نقشه ی شوم منادیان کفر را از این حیث با موفقیت مقطعی روبرو کرد.
هدف بعدی و اصلی ترین بعد این نقشه، ایجاد جریان های نفوذی بود تا بودها و داشته ها را هم با اشکال و خدشه مواجه سازد.
اما نفوذ مورد نظر مقام معظم رهبری هم در این راستا است. اینکه عده ای در داخل با هدف فاصله گذاشتن میان خود و جریان های افراطی، گرایشات انعطافی و معطوف به غرب را بروز داده و داعیه ی آشتی با استکبار جهانی را سر می دهند تا خود را در وضعیت برائت از افراطیون اسلامی قرار دهند و اسلام خود را اسلامی منعطف و در عین حال منفعل عرضه بکنند، دقیقن همسو با هدف بعدی استکبار غربی گام برداشته اند و تحقق دومین خواسته ایشان را باعث شده اند.
چنین پدیده ی آرامی که نماینده ی اسلام آمریکایی یا همان اسلام خنثی است، به پدیده ی اسمز می ماند. غشاء نیمه تراوایی که به آرامی محلول غلیظ را به سمت رقیق شدن دو سوی پرده هدایت می کند و در زمان مشخصی کل محلول را یکدست کرده و از تاثیر آن می کاهد.
نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکند -البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد- همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبهی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد. بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف این است، هدف نفوذ این است؛ نفوذ جریانی، نفوذ شبکهای، نفوذ گسترده؛ نه موردی. اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آیندهی کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد.
شما امروز وقتی نگاه میکنید، باور دارید که در مسئلهی فلسطین یک ظلم آشکار به یک ملّت دارد میشود؛ این را دارید میبینید؛ نگاه شما این نگاه است. آن کسی که در خانهی خود -یک فلسطینیِ عرب، چه مسلمان، چه مسیحی- مورد تعدّی قرار میگیرد، او محکوم میشود با نگاه آمریکایی. از نظر شما او مظلوم است؛ وقتی توانست تغییر نگاه شما را تأمین بکند، شما هم مثل او نگاه میکنید و میگویید که اسرائیل دارد از هویّت خودش دفاع میکنند! مگر اوباما نگفت؟ همان وقتی که اینها آتش را شبانهروز بر سر مردم غزّه میریختند، یک مردم بیدفاع را، خانهشان، زندگیشان، مزرعهشان، بچّهشان، مدرسهشان، بیمارستانشان را مورد تهاجم قرار میدادند، رئیس جمهور آمریکا گفت اسرائیل دارد از خودش دفاع میکند! یعنی نگاه این است. شبکهسازی و جریانسازی موجب میشود که آن کسی که مثلاً در داخل ایران دارد زندگی میکند یا در داخل فلان کشور دیگر، این نگاهش بشود آن نگاه؛ معنای نفوذ این است؛ ببینید چقدر خطرناک است".( بیانات رهبری در دیدار فرماندهان گردان های بسیج 4/9/94)
از اینجا اینطور بر می آید که حضرت آقا نفوذ را از یک جریان آغاز کرده و مورد واکاوی قرار می دهند و با استناد به آن نقطه ی عزیمت بحرانی را فرا روی ما قرار می دهند . خواص جامعه وقتی تحت تاثیر نفوذ واقع شدند، مسائل را وارونه جلوه می دهند تا همرستایی شان با غرب را برای فرار به جلوی -سرحد گذاشتن بین خود و تند روی های تکفیری- را از دست ندهند.
"آماج نفوذ هم چه کسانی هستند؟ عمدتاً نخبگان، عمدتاً افراد مؤثّر، عمدتاً تصمیمگیران یا تصمیمسازان، اینها آماج نفوذند؛ اینها هستند که سعی میشود روی اینها نفوذ انجام بگیرد؛ بنابراین نفوذ خطر است؛ نفوذ خطر بزرگی است. اینکه حالا یکی بگوید آن آقای زید از کلمهی نفوذ میخواهد استفادهی جناحی بکند، این مسئله را از اهمّیّت نمیاندازد. حالا بکند یا نکند، بیخود میکند استفادهی جناحی میکند؛ واقعیّت قضیّه این است؛ از این واقعیّت که نمیشود صرفنظر کرد.
مکمّل این نفوذ هم کارهای حاشیهای است؛ یکی از چیزهایی که مکمّل این نفوذ است، تخطئهی کسانی است که بر اصالتها، بر نگاه درست، بر ارزشها پای میفشارند؛ این مکمّل نفوذ است. نمیخواهم بگویم آن کسانی که بسیج را تخطئه میکنند، متّهم میکنند به افراطیگری و تندی و چه و چه، آگاهانه دارند با نفوذگران همکاری میکنند؛ همراهی میکنند؛ بنده این ادّعا را نمیکنم، خبر ندارم امّا واقع قضیّه این است که این کمک است. اینهایی که در بخشهای مختلف، با زبانهای مختلف، بسیج را متّهم میکنند به تندروی، به افراطیگری و چه و چه و چه، دارند در واقع نفوذ را تکمیل میکنند؛ پروژهی نفوذ بهوسیلهی اینها دارد تکمیل میشود؛ چون بسیج جزو آن خاکریزهای مستحکم است؛ بسیج یک خاکریز مستحکمی است؛ این خاکریز را نباید سست کرد.(بیانات رهبری در دیدار فرماندهان گردان های بسیج 4/9/94)
همان کسانی که خط قرمز رهبری را در مواجهه با نفوذ استکبار با غشای اسمزی جایگزین می کنند تا فقط اندکی در روند نفوذ، کندی حاصل شود و این غشای نیمه تراوا اندکی به ظاهر با عبور و نفوذ مقابله کند ولی در اصل همین غشای اسمزی به مرور و اندک اندک و زیر پوستی دو سمت غشا را یکدست و یک شکل و همداستان کرده و راه نفوذ دشمن را هموار کرده باشد.
مقاله : آیدین ضیایی