سلام بر شاعر بزرگ جناب خدابخش صفادل
نفوق نظم بر شعر در این متن هویدا و اشکارست که البته به دلیل نوع روایت طبیعی نیز هست و از این منظر نمی توان ان قلتی بر شاعر وارد کرد
و اما چند نکته در مورد این شعر
1- زمستان بود و برف ..نوستالزی منطقی و درستی شکل گرفته است حقیر در در دهه پنجاه مشهد درس می خواندم و زمستان های پر برف مشهد را به یاد دارم آن زمستان ها و توده های برف در دهه های اخیر تکرار نشده اند و به همین دلیل ان برف و زمستان های سخت خصلت نوستالزیک به خود گرفته اند و می تواند در شعر نیز منشاعاطفه و احساس باشد
واما شاعر محترم در پایان می گوید زمستان است و ...با این مصراع بخشی از لذت نوستالژی پیشین از بین می رود چرا که تکرار یک نوستالزی در فرمت زمان حال لذت شکن است حتی این مورد منطق درستی نیز ندارد چرا که دیگر از ان برف و سرما خبری نیست
2-مسافرخانه نزديك حرم بود
از آن جا،فاصله،بسيار كم بود
دو مصراع متحد التصویر و متحد المحتوا هستند به نوعی می توان گفت شاعر به ضرورت قافیه به مصراع دوم رسیده است مصراع دوم چیزی جز تکرار مصراع اول نیست و قابلیت شاعرانه بر ان اضافه نشده است
بر عکس در بیت بعدی شاعر با تولید همین مضمون جنبه ی شاعرانه ی دیگری را خلق کرده است
میان ما و اقا یک قدم بود اینجا علاوه بر نزدیکی فیزکی به نوعی نزدیکی معنوی را نیز می توان برداشت کرد و یا مصراع اول ان یک ویزگی از دوران کودکی به ظرافت اشاره شده ست معمولا یکی از دغدغه های کودک دیروز گم شدن در حرم بود و شاعر به ظرافت می خواهد بگوید از یان بابت که مسافر خانه را بلد بوده است خوشحال بوده است بعضی از ابیات در عین سادگی سر شار از جوهره ی شعری هستند مثل همین بیت
ضمن اینکه این بیت و چند بیت دیگر نیز بر یک گذشته دوستی دیگر دلالت دارد
قبل از سال 1354 اطراف حرم را بازار و مسافرخانه تشکیل می داد به نحویی که از صحن که خارج می شدی وارد بازار سر پوش می شدی
ولیان که در دو سه سال حکومت پهلوی استاندار و نایب التولیه استان قدس شد اطراف حرم را خراب کرد و مقدمه شکل و شمایل امروزی فراهم شد
3براي ما زيارت نامه مي خواند،
ميان صحن، هنگام اذان بود!
مصراع دوم دچار نوعی ضعف بیان و تالیف شده است
اگر منظور شاعر این است که هنگامی که پدر برای
ما زیارت می خواند هنگام اذان بود اندکی از سلاست و روانی دور شده است
4- قالب شعر نوعی دوبیتی پیوسته (چهار پاره )است که مصراع اول و مصراع های زوج هم قافیه است حقیر نوعی از چهار پاره را می پسندم که مصراع اول قافیه نداشته باشد و این مورد بر می گردد به سلیقه افراد
مقفی نبودن مصراع اول دست شاعر را برای مضمون افرینی باز می کند
شاعر باید قاعده زدا باشد و نه قاعده افزا
جناب صفادل
با نکاتی که قلمی کردم فقط می خواستم مراتب اردات و توجه خودم را به شعر حضرت عالی اعلام کنم وگرنه شاید هیچ کدام از مطالب بالا محلی از اعراب نداشته باشد
خدابخش صفادل
1395/5/30 در ساعت : 13:45:15
درودبراستادگلم جناب ایزدی گنابادی،باجان و دل نقدتان را می چشم.من همیشه ازنقدهای شما می آموزم.به نکات جالبی اشاره کرده اید.کم ماوکرم شما.سپاسگزارم ازشما ونقدهای منصفانه ودقیق تان.
|