دوباره مثل همیشه، وَ گاه یا بی گاه
غبارفاجعه انگار می رسد از راه
نگرد گرد زمین، چون نمی شود پیدا
درآسمان شب آلو ده اش درخشش ماه
چه سالها که نیامد بهار تازه به بار
چه ماه ها که نشد، روزگار باغ تباه
دوباره مرگ قناری، دوباره مسخ شدن
دوباره بغض گره خورده، درتداوم آه
دوباره درد عمیقی که اوج می گیرد
دوبار سقف بلندی که می شود کوتاه
هنوز دشت پر است از، بهانه های جنون
هنوز باغ پر است از نشانه های گناه
چگونه گوشه بگیرم، چگونه ننویسم
ازاین شبی که ندارد هنوز میل پگاه
بگو چگونه ننالم ازاین قفس، وقتی
نشانده اند، غرور مرا به خاک سیاه
تاریخ ارسال :
1395/8/12 در ساعت : 23:55:6
| تعداد مشاهده این شعر :
371
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.