ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شاعر آن نیست که ...
شاعر آن نیست که یک لقمه ببندد دهنش را
یا ببندد دهن از ترس و نگوید سخنش را

شاعر آن است که پیش از قلم و دفترش آرد
بر زبان اشهدِ خود را و بپوشد کفنش را

آبِ پاکی به سرِ خویش بریزد که بشوید
کرده در دل نیتِ غسلِ شهادت بدنش را
 
صله و سکّه و پاداش و لقب هیچ نگیرد
نسپارد به قفس طوطیِ شکّر شکنش را

تا که مجبور نباشد سخنِ یاوه ببافد
بشود خانه نشین ول بکند انجمنش را

جای چشم و لب و زلف و کمر و وسوسۀ نفس
غمزه و عشوه و گردن... بنویسد وطنش را

بسراید وطنش را و به مردم بنماید
قلتبانانِ سراپا غلطِ قلتشنش را

بزند آینه از شعر و به کشور بنماید
این فضای خفه اش را و محیطِ خفنش را

بنویسد که در این گستره پاییز و زمستان
خشک کردند بهار و گل و سرو و چمنش را

بنویسد که ببینید در این باغ شکستند
گردنِ نخلِ ترش را کمرِ نارونش را

بنویسد که شد آن جنگلِ انبوه بیابان
باد برده است از این دامنه حتّی گونش را

زنده گر حضرت یعقوب شود یکسره بیند
گوشه تا گوشۀ این گستره بیت الحزنش را


کوه قی کرد افق نیز پس آورد که پیشاب
آسمان کرد در این چشمه و هم زد لجنش را

#غلامعباس_سعیدی
 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1395/9/24 در ساعت : 22:22:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  512


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

معصومه سادات شاکری
1395/9/27 در ساعت : 8:0:35
سلام ،شعر نابی بود.
غلامعباس سعیدی
1395/9/28 در ساعت : 17:9:19
سلام و درود بر شما

سپاسگزارم
فرج الله نعمتی (نادر)
1395/10/15 در ساعت : 14:57:40
استاد سعيدي، بيت آخر را بسيار خشماگين سروده‌ايد. جرئت تخيل و تفكرتان را ارج مي‌نهم. مانا و سرايا باشيد. يا حق. نادر
غلامعباس سعیدی
1395/10/16 در ساعت : 13:23:28
سلام و درود بسیار بزرگوار
لطف دارید
بازدید امروز : 13,614 | بازدید دیروز : 12,916 | بازدید کل : 121,780,547
logo-samandehi